اسرار غدیر

محمدباقر انصاری زنجانی

نسخه متنی -صفحه : 238/ 222
نمايش فراداده

اشعار اسماعيل نورى علاء

در ادبيات فارسى قطعه هاى زيبايى در باره ى غدير بر قلم نثر نويسان زِبردست جارى شده است كه ذيلاً دو نمونه تقديم مى شود:

...

در غدير گويا محمد صلى اللَّه عليه و آله مى انديشد: بدون على عليه السلام چگونه خواهد رفت؟

و على عليه السلام مى انديشد: بدون محمدصلى اللَّه عليه و آله چگونه خواهد ماند؟

و مردم بين همين رفتن و ماندن است كه به ابهامى شگفت گرفتار آمده اند:

اين همان محمد صلى اللَّه عليه و آله است كه مى ماند، اگر با على بيعت مى كرديم؛

و اين حتى على عليه السلام است كه مى رود، اگر بيعت را شكستيم!!

توده ى مردم به چگونگى بيعت مى انديشند و سران توطئه به شكستن بيعت...!!؟

آرى... خم!

شربدار ولايت

غدير حادثات

و ميان منزل افشاى رازهاست.

بنگريدش

كه بر اوج دست و بازو

در چنگ چنگالى از نور

ايستاده است

- به ابرها نزديكتر تا به ما-

و نگاه نمى كند

نه در چشمان مشتاق

نه در ديدگان دريده از حسد.

به اين ترانه گوش كنيد

كه در هفت آسمان مى طپد:

'هر كه مرا مولاى خويش بداند اينكه فرا چنگ من ايستاده مولاى اوست'.

آرى

امروز همه چيز كامل است

معيارى به دنيا آمده

كه در سايه اش

نيك و بد از هم مشخصند.