حجم سبز

سهراب سپهری

نسخه متنی -صفحه : 26/ 20
نمايش فراداده

جنبش واژه زيست

پشت كاجستان برف

برف يك دسته كلاغ

جاده يعني غربت

باد آواز مسافر و كمي ميل به خواب

شاخ پيچك و رسيدن و حياط

من و دلتنگ و اين شيشه خيس

مي نويسم و فضا

مي نويسم و دو ديوار و چندين گنجشك

يك نفر دلتنگ است

يك نفر مي بافد

يك نفر مي شمرد

يك نفر مي خواند

زندگي يعني يك سار پريد

از چه دلتنگ شدي ؟

دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد

كودك پس فردا

كفتر آن هفته

يك نفر ديش مرد

و هنوز نان گندم خوب است

و هنوز آب مي ريزد پايين اسب ها مي نوشند

قطره ها در جريان

برف بردوش سكوت

و زمان روي ستون فقرات گل ياس