حق و باطل

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 76/ 52
نمايش فراداده

زهد منفي

در ميان ما كلمه زهد خيلي رايج است ولي ما اگر زاهد را آنطوري كه در اخبار و سنت معرفي كرده اند بخواهيم جستجو كنيم ، مي بينيم آن زاهد غير از زاهدي است كه ما امروز در جامعه مي شناسيم . لقب زاهد را هم كه مي بينيد به خيلي از افراد مي دهند مي گويند فلان كس آدم بسيار زاهدي است وقتي كه مي رويم سراغ زهد اين آدم ( البته اينجور آدمها خوبي هائي هم دارند ) مي بينيم زهد اين آدم فقط جنبه منفي دارد و بس ، يعني آدمي استكه در زندگي به كم قناعت مي كند مي گوئيم هر كسي كه در زندگي به كم قناعت كند ، زاهد است ، ولي اينجور نيست .

زاهد به كم قناعت مي كند ولي هر كم قناعتي زاهد نيست

جزء شرايط زاهد يكي همين است كه در زندگي شخصي و فردي خودش طوري باشد كه به كم بتواند قناعت كند و اين فلسفه بسيار بسيار بزرگي دارد اما نه هر كس كه به كم قناعت كرد او زاهد است اين مطلب را مقداري برايتان توضيح مي دهم ،زهد مربوط به مال و ثروت دنيا و حتي مربوط به مقامات دنيوي است شما اگر بپرسيد كه در اسلام مال و ثروت دنيا خوب است يا بد ؟ جواب اين است كه مال و ثروت دنيا براي چه هدفي ؟ ثروت خودش قدرت است ، پست و مقام هم قدرت است ،اين قدرت را شما براي چه هدف و منظوري مي خواهيد ؟ يك وقت جنابعالي آدمي هستيد بنده و اسير شهوات خودتان ، مي خواهيد به وسيله اين مال و ثروت كه قدرت است ، هوسهاي فردي و شخصي خودتان را اشباع كنيد ، اگر شما بنده هواي نفس باشيد، هر چه را در راه هواي نفس مصرف كنيد ، خواه مال و ثروت باشد ، خواه جاه و مقام و خواه علم و يا عبادت و دين باشد ، هر چيزي كه در خدمت هوي و هوس قرار بگيرد ، بد مي شود . اما شما اگر اول خودتان را اصلاح كرديد ، اگر هوي پرست نبوديد و خودي را از خودتان دور كرديد ، اگر كسي بوديد كه در اجتماع هدف داشتيد ، هدف اجتماعي ، خدايي و الهي داشتيد ، آن وقت مال و ثروت را كه قدرت است در طريق هدف مقدس خودتان بكار برديد ، اين عبادت است جاه و مقام را هم شما اگر براي هدفهاي معنوي خودتان بخواهيد ، عبادت است اين را كه من مي گويم از خودم نمي گويم ، تعبير امام صادق عليه السلام است . عده اي از همين زاهدهاي احمقي كه در همان زمان تازه پيدا شده بودند ، در مسئله زهد با امام مباحثه مي كردند ، حضرت به آنها فرمود اگر مطلب اينجوري است كه شما مي گوئيد پس يوسف پيغمبر كه قرآن او را پيغمبر مي داند و بنده صالح خداست ، چرا وقتي كه معلوم مي شود گنهكار نيست و تبرئه مي شودو از زندان بيرون مي آيد ، فورا به عزيز مصر مي گويد : اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم ( 1 ) ، يعني يوسف بزرگترين پستها را مي خواهد ، مي گويد : تمام وزارت دارائي را هر چه هست در اختيار من بگذار چرا قرآن اين را از يوسف نقل كرده و بر او عيب نگرفته و يوسف را دنياپرست معرفي نكرده است ؟ چون يوسف دنياپرست نبود و از اول زندگي نشان داد كه خداپرست است نه دنياپرست يوسف آن پست و مقام و هر چه را كه مي خواست ، براي هدفهاي معنوي و الهي مي خواست ، و چون براي هدفهاي معنوي و الهي مي خواست ، اين ديگر دنيا نيست ، عين آخرت است .

1 - سوره يوسف ، آيه 55 .