رسيدگى كامل درباره ى كارگزاران "مانند استانداران و مقامات گرداننده ى اجتماع كه زير دست تو كار مى كنند" در مواقعى كه كاتبان از رسيدگى به كار آنان ناتوان باشند، ثم امور من امورك لابد لك من مباشرتها منها اجابه عمالك بما يعيا عنه كتابك سپس بعضى از امورى كه مربوط به زمامدارى تست، بايد به طور مستقيم به عهده خود بگيرى. از آنجمله رسيدگى كامل درباره ى وظائف و كارها و صفات كارگزاران است در مواقعى كه كاتبان از رسيدگى به آنها ناتوان باشند در اين وظيفه دو مسئله ى مهم بايد مورد تحقيق قرار بگيرد، مسئله يكم- وظائف مخصوص به شخص زمامدار، مسئله ى دوم- معناى كاتب.
وظائف مدير يك مجموعه به معناى عام آن، وظائفى است كه به عللى فقط مخصوص شخص زمامدار باشد، مانند تحقيق در جريان كلى و هماهنگ قوائى كه جامعه را اداره مى كند، مانند مجلس شوراى اسلامى، قوه ى قضائى، قوه ى اجرائى كه شامل همه ى قواى انتظامات و اجرائيات و دفاع در مقابل دشمنان مى باشد، مانند موردى كه اميرالمومنين عليه السلام تذكر دادند "تحقيق و بررسى و حل و فصل آن قسمت از امور مربوط به كارگزاران جامعه كه كاتبان نمى توانند از عهده آن برآيند".
مختصات و وظائف او است كه در مباحث آينده مشروحا مورد تحقيق قرار خواهد گرفت.
و منها اصدار حاجات الناس يوم ورودها عليك بما تحرج به صدور اعوانك... و از وظائف اختصاصى تو زمامدار اين است كه نيازمنديهاى مردم را در همان روز كه به اطلاع مى رسد، و درون معاونان تو در برآوردن آن نيازمنديها تنگ و مختل مى گردد، مرتفع بسازى. چند مطلب مهم را بايد در اين مورد متذكر شويم:
منظور از احتياجات مردم همه ى نيازمنديها نيست، زيرا تقسيم كار براى هر جامعه اى براى اينكه خوب اداره شود، يك امر ضرورى است و محال است كه همه ى كارها را يك نفر يا عده ى معدودى از اشخاص اداره كنند، مخصوصا با نظر به اينكه توجيه و مديريت جامعه احتياج به تدبر و انديشه و تعقل عميق و همه جانبه دارد. لذا بديهى است كه منظور از احتياجات مردم كه زمامدار به طور مستقيم بايد به آنها رسيدگى كند، آن قسمت از نيازمنديها است كه پس از بررسى و تحقيق به وسيله ى كارشناسان و ماموران مربوط و وزراء و كاتبان، بايد مورد آگاهى و چاره جوئيهاى اختصاصى زمامدار قرار بگيرد.
مقصود از وجوب رفع احتياجات مردم در همان روزى كه به اطلاع زمامدار مى رسد روز به معناى معمولى آن نيست، بلكه همانگونه كه در عنوان وظيفه ى دوم آورديم، مقصود "اسرع اوقات" است، يعنى هر اندازه كه ممكن باشد در اولين زمان توانائى بررسى و مرتفع ساختن احتياجات، بايد تدبر و تصميم گيرى شده و اقدام شود. اميرالمومنين عليه السلام علت وجوب اين تعجيل را چنين بيان مى فرمايد كه: معاونان زمامداران در برآوردن احتياجات مردم سينه تنگى و اختلال درونى دارند، لذا همواره مى خواهند آن را به تاخير بيندازند. اين سينه تنگى و اختلال درونى ممكن است ناشى از آن باشد كه آن معاون يا هر صنفى از دستياران مى خواهند براى مردم خودنمائى كنند و قدرت خود را براى بازى دادن مردم نيازمند نشان بدهند!! اين كوردلان گوئى مجبورند پليدى و ناتوانى خود را از عمل به قوانين و اصول مردم دارى براى مردم جامعه اثبات كنند، و ممكن است ناشى از توقعاتى باشد كه نمى توانند از آن نيازمندها به دست بياورند مگر در مواقع اضطرار كه عبارتست از انحصار برآورده شدن حاجت آن نيازمندان به وسيله ى معاون يا هر دستيار ديگر! معاونان و دستياران نابكار، اينگونه موقعيتها را كه اضطرار در آنها صاحب حاجت را به امان آورده است، براى منافع نامشروع خود مانند رشوه با انواعى كه دارد، فرصتى بسيار باارزش مى دانند. ممكن است اين نابكارى علت سومى هم داشته باشد و آن عبارتست از قرار دادن ساعات كار به طور دقيق و رياضى در برابر حقوقى كه مى گيرد، خواه در آن ساعات براى جامعه اى در حوزه ماموريت خود كارى مفيد انجام بدهد يا نه. ولى وقتى كه ساعت آخرين دقيقه ى ساعات كار را اعلان كرد، يك حاجتمندى وارد شود كه حاجتش جنبه ى حياتى دارد، و آن مامور هيچ مانعى از مرتفع ساختن آن حاجت ندارد مگر اينكه فقط عقربك ساعت مثلا يك دقيقه پس از ساعت 12 يا 2 را كه پايان مدت كار است نشان مى دهد برآوردن آن را به تاخير بيندازد. ناگوارى اين تاخير در رفع حاجت موقعى بيشتر مى شود كه مامور مفروض مدتى طولانى پس از آن آخرين ساعت كه احتياج به او عرضه شده است، به محل كارش نيايد خواه به طور قانونى مثلا يك يا چند روز تعطيل خواهد داشت و يا به بهانه و عذر شخصى كه مثلا بيمار بودم، يا بيمار داشتم، يا كسى از نزديكانم مرده بود و غيرذلك!! با توجه به اين گونه مسائل است كه اميرالمومنين عليه السلام تاكيد به تسريع مرتفع ساختن احتياجات مردم جامعه به وسيله ى معاونان و دستياران مى فرمايد:
اگر علت و ملاك اين وظيفه را در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه همه ى معاونان و دستياران و متصديان مقامات مديريت جامعه اعم از زمامدار و ديگران مشمول همين وظيفه مى باشند، زيرا علت و ملاك آن عبارتست از سرعت در مرتفع ساختن احتياجات مردم بدون اختصاص به زمان و مكان و محيط، و مقام و اداره اى مخصوص. و اينكه اميرالمومنين عليه السلام فقط زمامدار را در اين مورد مطرح فرموده اند، براى اينست كه روشن شود كه زمامدار هم مانند ديگر گردانندگان تشكيلات جامعه محل ورود احتياجات مردم جامعه است، البته خصوصيت مقام خود موجب آنست كه احتياجات مخصوصى بر او عرضه مى شود و زمامدار بايد در رفع همان احتياجات كار را دقيقا زير نظر خود داشته باشد مبادا كه معاونان و دستياران به عللى كه گفته شد مردم نيازمند را بازيچه ى ذهنيات و تمايلات نفسانى خود قرار بدهند.