به اهل كوفه هنگام حركت از مدينه به بصره:
بازگوئى جريان قتل عثمان.
قاتل عثمان كه بود.
توصيه به جهاد با دشمن.
به اهل كوفه بعد از فتح بصره.
تشكر از آنها به خاطر شركت در جنگ و پيروزى.
به شريح بن حادث، قاضى حضرت در حاليكه خانه ى 80 دينارى خريده بود.
وجه خانه را از چه پولى پرداخته اى.
خانه اى از سراى غرور- در محله فانى شوندگان و در كوچه هالكان، قباله اى عبرت انگيز.
به بعضى از سران سپاهش:
دشمن اگر تسليم شد او را رها كنيد. به كمك مطيعان با عاصيان نبرد كنيد.
آنانكه از جنگ كراهت دارند عدمشان بهتر از وجود است.
به اشعث بن قيس فرماندار آذربايجان:
فرماندارى امانت است نه وسيله آب و نان.
مطيع مافوق باش.
در مورد رعيت استبداد بخرج نده.
درباره ى بيت المال احتياط كن، تو خزانه دار خدائى.
اميد است من براى تو رئيس بدى نباشم.
به معاويه:
همان كسانى كه با ابوبكر، عمر و عثمان بيعت كردند با من هم بيعت كردند.
انتخاب شورى.
من در خون عثمان مبرا هستم.
اگر قتل عثمان را به من نسبت بدهى خيانت كرده اى.
به معاويه:
اندرزهاى پروصله و رنگارنگ تو به همراه نامه تزيين شده ات به من رسيد نامه ى تو. نامه اى است از مردى كه هوا و هوس او را به سوى خود دعوت كرده گمراهى افسارش را گرفته و او به دنبالش مى دود. به همين دليل هذيان مى گويد و در گمراهى سرگردان است. بيعت يك بار بيش نيست. تجديد نظر در آن راه ندارد و در آن اختيار فسخ نيست. آنكه درباره قبول و رد بيعت انديشه كند منافق است.
به جرير بن عبدالله بجلى هنگامى كه او را به سوى معاويه فرستاد. هنگامى كه نامه من به دستت رسيد معاويه را به حكم قطعى وادار كن. به او بگو براى يك طرفى شدن عزمش را جزم كند. اگر تسليم شد از او بيعت بگير و گرنه به او اعلام جنگ كن.