اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 91
نمايش فراداده

6 ـ سهولت در يادگيرى

دوستدار تعليم و استفاده باشد و امور نظرى را به‏واسطه قوت فهم ادراك كند.1

به اعتقاد معلم ثالث، با كسب فضايل ياد شده، «نفس ناطقه» آدمى تقويت شده و براى انسان صورت كمالى حاصل مىگردد:

الصورة الكمالية التى يستحق بها ان يكون سائس مدينة او مدبر بلد؛2 [فضايل فوق] صورت كمالىاى است كه فرد به واسطه آن، شايسته سياست‏مدارى يا مدبّرى شهرى را مىيابد.

2 ـ عدالت

فيلسوفان بر اين نكته اتفاق‏نظر دارند كه عدالت فضيلتِ قوه خاصى نيست، بلكه ثمره فضايل قواى سه‏گانه شهويه، غضبيه و ناطقه مىباشد و انسان با اصلاح و اعتدال اين قوا به فضايل عفت، شجاعت و حكمت مىرسد و مجموع اين فضايل در انسان ملكه‏اى به‏نام عدالت را به‏وجود مىآورد. مسكويه در تعريف عدالت مىگويد: «عدالت داد و دهش آن‏چه واجب الاعطاء است به كسى كه به او واجب است به همان‏گونه كه واجب مىباشد.»3 ايشان در جاى ديگر مىگويد: «عدالت فضيلتى است كه انسان نسبت به خود و ديگران انصاف را مراعات مىكند.»4 عدالت همان است كه شريعت بدان امر كرده است5 و همه انبياى الهى به ايجاد آن در جوامع انسانى مأمور بوده‏اند6، زيرا عدالت موجب هم‏رنگى و هم‏آهنگى جامعه مىشود و كثرت‏ها و پراكندگىها را از بين مىبرد: «هو سبب التآحد و

1. تهذيب الاخلاق، ص 40 و 41.

2. الهوامل والشوامل، ص 334.

3. تهذيب الاخلاق، ص 114.

4. همان، ص 48.

5. همان، ص 122.

6. الفوز الاصغر، ص 14.