موضوع اين فصل، يكى از بحث انگيزترين مباحث تاريخ قرآن است كه قرآن شناسان را به دو گروه تقسيم نموده است: گروهى كه معتقد به جمع آورى قرآن -به همين ترتيب كنونى - در زمان رسول خدا(ص) هستند و گروهى كه جمع آورى رسمى قرآن به صورت مصحف و ميان دو جلد (بين الدفتين) را پس از رحلت پيامبر(ص) و در دوران خلافت خليفه اول مى دانند.
قبل از ورود به اين بحث لازم است به نكته اى مهم توجه شود كه گويا غفلت از آن منشا ابهام گشته و بسيارى از بزرگان را به ستيز عليه يكديگر وا داشته است. در حقيقت آن چه باعث گشته ميان دو نظريه فوق، شكافى عميق ايجاد گردد و در نتيجه هر يك از دو گروه به مقابله سرسختانه عليه ديگرى برخيزد، عدم توجه دقيق به مورد نزاع و محل بحث است. اگر محل نزاع دقيقا مشخص شود، فاصله موجود ميان اين دو نظريه نيز كمتر شده ه تدريج حساسيت ها و موضع گيرى هاى تند هر يك در مقابل ديگرى فروكش خواهد نمود.
نخستين چيزى كه بايد به آن توجه نمود واژه جمع است. اين واژه در اسناد تاريخى به معناى واحدى به كار نرفته است. اينك موارد استعمال آن را مى بينيم:
1. جمع قرآن به معناى حفظ قرآن است. در صدر اسلام حافظان قرآن را جماع قرآن نيز مى ناميده اند; بدين جهت كه آنان قرآن را در سينه خود جمع نموده بودند. زرقانى در مقايسه كتابت و حفظ قرآن تعبير زيبايى دارد; يعنى اولى را جمع در سطور و دومى را جمع در صدور (سينه ها) مى خواند (1) . ابن نديم در ذيل عنوان الجماع للقرآن على عهد النبي(ص) از گروهى ياد مى كند كه در راس آنان على(ع) قرار دارد (2) .
2. جمع قرآن به معناى كتابت و نگارش قرآن، به گونه اى كه آيات در هر سوره منظم شده باشند، ولى ترتيب و تنظيم سوره ها، صورت نگرفته باشد. در اين معنا، تمام قرآن جمع آورى شده ولى به صورت مصحف كه ميان دو جلد قرار گيرد درنيامده است.
3. جمع قرآن يعنى مجموعه آيات و سوره هاى قرآن كريم در يك جا مرتب و منظم شده و قرآن به صورت مصحف درآمده است.
4. جمع قرآن يعنى جمع آورى همه قراءت ها و تنظيم قرآن به يك قراءت (جمع الناس على قراءة واحدة).
در فصل اول ديديم كه جمع به معناى اول و دوم، قطعا در زمان حيات پيامبر اكرم(ص) تحقق يافته است و هيچ كس در آن ترديدى ندارد. در فصل چهارم خواهيم ديد كه جمع به معناى چهارم نيز - به اتفاق علما - در زمان خليفه سوم اتفاق افتاده است. آن چه باقى مى ماند اختلاف نظر درباره جمع به معناى سوم است كه در چه زمانى رخ داده است؟
برخى از نويسندگان گمان كرده اند، كسانى كه مى گويند قرآن پس از رحلت به صورت مصحف درآمده به كتابت و نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر اكرم عقيده ندارند; در حالى كه اين گونه نيست; زيرا همان طور كه گفتيم، اصل كتابت و تنظيم آيه هاى قرآن، بى هيچ ترديدى قبل از رحلت صورت پذيرفته و كسى منكر اين مطلب نيست.
تفاوت اين دو قول تنها در اين است كه عده اى معتقدند قرآن به همين صورت كه فعلا وجود دارد، تماما در زمان رسول خدا(ص) نوشته شده و به صورت مصحف (ميان دو جلد) مرتب گشته است. گروهى ديگر معتقدند گرچه قرآن در زمان رسول خدا نوشته شده و آيات آن نيز در هر سوره مرتب گشته، ولى تنظيم و ترتيب سوره ها - دست كم تمام سوره ها - و به صورت مصحف درآمدن و ميان دوجلد قرار گرفتن، پس از رحلت انجام گرفته است.
بنابراين اختلاف موجود ميان دو نظريه را مى توان با اين سؤال مطرح نمود: آيا تنظيم قرآن به صورت مصحف قبل از رحلت يا پس از رحلت انجام گرفته است؟ اكنون كه محل بحث روشن شد، به خوبى در مى يابيم كه هيچ اختلاف ريشه اى و اساسى در مساله تدوين و نگارش قرآن وجود ندارد و ملتزم شدن به هر يك از اين دو نظريه به هيچ وجه به اهتمام و عنايت پيامبر و مسلمانان به قرآن لطمه اى وارد نمى سازد.
با ذكر اين مقدمه و روشن نمودن صورت مساله، به بررسى دلايل هر گروه مى پردازيم. اما پيش تر يادآورى يك نكته را به پيروى از ديگران لازم مى دانيم و آن آشنايى با عناوين جمع اول و جمع دوم و جمع سوم است.
گرچه جمع على بن ابى طالب(ع) اولين جمع آورى پس از رحلت بوده است; اما چون اين جمع آورى اقدامى شخصى بود و از ناحيه حكومت وقت صورت نگرفت، همانند ساير مصاحفى كه صحابه جمع آورى نمودند، به صورت جداگانه و مستقل مورد بررسى نويسندگان علوم قرآن قرار مى گيرد.
بنابراين اطلاق عناوين جمع اول مربوط به دوره قبل از رحلت، جمع دوم مربوط به دوره پس از رحلت و جمع سوم مربوط به دوره عثمان و توحيد مصاحف است.
نخستين و مهم ترين دليلى كه اين گروه به آن استناد جسته اند، روايات فراوانى است كه غالبا از طريق اهل سنت نقل گرديده است. اين دسته معتقدند چون مساله جمع آورى قرآن، امرى تاريخى است، بنابراين واقعيت را تنها بايد در لابه لاى تاريخ جست وجو نمود. شواهد تاريخى، جمع آورى قرآن به صورت مصحف را پس از رحلت پيامبر(ص) اثبات مى كنند:
1 . زيد بن ثابت كه خود از كاتبان وحى بود، گفته است: قبض النبي(ص) و لم يكن القرآن جمع في شي ء; پيامبر رحلت فرمود، در حالى كه قرآن در مصحفى جمع آورى نشده بود.
2 . خطابى نيز مى گويد: تمام قرآن در زمان پيامبر(ص) نوشته شد. اما سوره هاى آن مرتب نگشت و در يك جا جمع نگرديد. (3)
3 . بيهقى چنين نظر مى دهد:
ما از زيد بن ثابت روايت كرديم كه تاليف و نگارش قرآن در زمان پيامبر(ص) صورت پذيرفت، و از وى نيز نقل كرديم كه جمع آورى قرآن در مصحف در زمان ابوبكر و استنساخ در مصاحف در زمان عثمان به وقوع پيوست. و آن چه را آنها جمع يا نسخه بردارى مى كردند، چون در سينه مردم ثبت شده بود، براى آنان معلوم بود و اين دو كار (جمع در زمان ابوبكر و استنساخ در زمان عثمان) تماما با مشورت كسانى از صحابه و على بن ابى طالب(ع) كه حاضر بودند انجام گرفت (4) .
4 . قاضى ابوبكر باقلانى در كتاب انتصار خود، جمع آورى ابوبكر را جمع آورى قرآن ميان دو لوح، يعنى مصحف مى داند (5) .
5 . ابو عبدالله حارث بن اسد محاسبى در فهم السنن گويد:
نگارش قرآن، چيز جديدى نيست. دستور نگارش را پيامبر(ص) مى داد; ولى نگارش ها در ميان رقاع و اكتاف و عسب متفرق بود. اين اوراق كه آيات قرآن در آنها پراكنده بود و در خانه پيامبر(ص) وجود داشت به دستور ابوبكر به جاى ديگر منتقل گرديد و كسى آنها را جمع نمود و با ريسمانى به هم بست تا چيزى از آن از بين نرود (6) .
يكى ديگر از دلايلى كه براى جمع آورى قرآن پس از رحلت اقامه شده است، تدريجى بودن نزول قرآن و استمرار نزول وحى تا اواخر حيات پيامبر(ص) بوده كه مانع از جمع قرآن مى شده است و چون همواره انتظار نزول آيات و سوره ها وجود داشته، پيامبر خود اقدام به مرتب نمودن سوره ها ننموده است.
علامه مجاهد، محمدجواد بلاغى در تفسيرش آورده است:
چون وحى در زمان حيات رسول خدا(ص) استمرار داشت، تمام قرآن در يك مصحف جمع آورى نشد; گرچه آن چه از آيات وحى شده بود در دل مسلمانان و نوشته هاى آنان موجود بود . پس از آن كه خداوند، سراى آخرت را براى رسول خود اختيار نمود و وحى پايان يافت و ديگر اميدى به نزول دنباله آيات نبود، مسلمانان تصميم گرفتند قرآن را در مصحفى جامع ثبت نمايند و آيات قرآن را تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن و نوشته هايى كه نزد پيامبر و كاتبان وحى و ساير مسلمانان به صورت گروه آيات يا دسته هايى از آيه ها و سوره ها وجود داشت، جمع آورى نمودند. آرى در اين جمع آورى، قرآن به ترتيب نزول جمع آورى نگشت و منسوخ آن بر ناسخ مقدم نگرديد (7) . اين دليل را گروهى ديگر نيز ذكر نموده اند (8) .
سومين دليل بر جمع آورى قرآن پس از رحلت، روايات فراوانى از شيعه و سنى است كه بر جمع قرآن به دست على بن ابى طالب دلالت مى كند. اگر قرآن به همين ترتيب فعلى در زمان رسول خدا(ص) جمع شده بود، پس چرا على بن ابى طالب(ع) اقدام به جمع آورى نمود؟ چرا پيامبر به على(ع) دستور جمع آورى قرآن پس از رحلت را صادر نمود؟
علامه بلاغى مى گويد:
اين كه على(ع) پس از وفات پيامبر، جز براى نماز ردا بر دوش نگرفت تا قرآن را به همان ترتيب نزول و تقدم منسوخ آن بر ناسخ، جمع آورى نمايد امرى معلوم و روشن است (9) . علامه طباطبائى، جمع على(ع) را از مسلمات روايات شيعه مى داند (10) .
دليل ديگر بر رد جمع آورى قرآن در دوره حيات پيامبر(ص) اختلاف موجود ميان دو مصحف جمع آورى شده توسط پيامبر و على بن ابى طالب است. مدعيان جمع آورى مصحف در دوره پيامبر(ص) مى گويند: مصحف به همين ترتيب كنونى تنظيم گرديد. اگر چنين است; چرا على بن ابى طالب(ع) قرآن را بر اساس ترتيب نزول (الاول فالاول) جمع نمود؟ آيا مى توان باور داشت كه قرآن جمع آورى شده بود، ولى على(ع) شيوه جمع آورى خود را بر آن چه پيامبر جمع نموده بود ترجيح داد!؟
از مصحف على(ع) كه بگذريم، بزرگانى ديگر از صحابه نيز هر يك مصحف مخصوصى براى خود تنظيم نمودند. اين مصاحف - چنان كه خواهد آمد - گاه در چينش و تنظيم سوره ها، با يكديگر اختلاف دارند. اين واقعيت نيز دليلى ديگر بر عدم جمع آورى مصحف در زمان پيامبر(ص) است. علامه طباطبائى در بيانى قاطع در زمينه جمع آورى قرآن مى گويد: تاليف قرآن و جمع آورى آن به صورت مصحف، قطعا پس از رحلت صورت گرفته است. (11)
حال بايد ديد چه چيز موجب گشت تا خليفه اول به فكر جمع آورى قرآن بيفتد.
پس از يك سال و خورده اى كه از رحلت گذشته بود، جنگ يمامه در گرفت و در اين جنگ هفتاد نفر از قراء كشته شدند. مقام خلافت از ترس اين كه ممكن است جنگ ديگرى براى مسلمانان پيشامد كند و بقيه قراء كشته شوند و در اثر [از بين رفتن] حمله قرآن، خود قرآن از بين برود به فكر افتاد كه سور و آيات قرآنى را در يك مصحف جمع آورى كند (12) .
حادثه يمامه يكى از مهم ترين حوادث و فتنه هايى بود كه در خلافت ابوبكر اتفاق افتاد. مسيلمه كذاب كه در سال نهم هجرت با گروهى از يمامه خدمت پيامبر رسيده بود، در بازگشت از اين سفر، مرتد شد و در نامه اى ادعاى شركت در پيامبرى نمود. پيامبر او را مسيلمه كذاب لقب داد.
در ماه ربيع الاول سال دوازدهم هجرت، كه آغاز دومين سال خلافت ابوبكر بود، وى سپاهى را به فرماندهى خالد بن وليد به جنگ با مسيلمه فرستاد. سپاهيان خالد كه 4500 تن بودند در جنگى سخت نابرابر با چهل هزار جنگجوى طرفدار مسيلمه به نبرد پرداختند. سرانجام مسيلمه كشته شد و پيروزى به دست آمد. اما اين پيروزى گران تمام شد، كشته هاى مسلمانان را تا 1700 نفر گزارش كرده اند كه در ميان آنها 700 يا 450 و يا به كمترين رقم هفتاد تن از صحابه و حاملان قرآن بوده اند (13) . پس از اين حادثه، عمر كه نگران از وقوع حوادثى مشابه بود، به خليفه اول پيشنهاد جمع آورى قرآن را نمود. ابوبكر با پذيرش اين پيشنهاد، زيد بن ثابت را مامور اجراى جمع آورى قرآن كرد.
يكى از مشهورترين رواياتى كه شرح اين ماجرا را بازگو نموده است، روايتى از خود زيد بن ثابت است كه بخارى آن را در صحيح خود نقل كرده و در تمام كتب مربوط به علوم قرآنى نويسندگان به آن استناد نموده اند (14) .
اينك شرح داستان را از زبان زيد بن ثابت مى شنويم:
پس از جنگ يمامه، ابوبكر مرا احضار نمود. وقتى بر ابوبكر وارد شدم، عمر نزد او بود. ابوبكر خطاب به من گفت: عمر نزد من آمده و گفته است: جنگ يمامه در مورد قاريان و حافظان قرآن، كشتارى سخت وارد نموده و بيم آن مى رود كه در اثر جنگ هاى ديگر، قراء ديگرى كشته شوند و بخش مهمى از قرآن از بين برود. مصلحت آن است كه دستور دهى قرآن جمع آورى گردد. به عمر گفتم: چگونه مى خواهى كارى را كه رسول خدا(ص) انجام نداده است انجام دهى؟ او پاسخ داد: به خدا سوگند اين كار نيكى است. از آن موقع پيوسته او به من (ابوبكر) مراجعه نمود تا آن كه خداوند در اين امر، شرح صدرى به من عنايت نمود و در اين جهت با عمر هم نظر گرديدم.
زيد مى گويد: پس از نقل اين جريان، ابوبكر به من گفت: تو مردى جوان، عاقل و مورد اعتماد مى باشى و تو بودى كه وحى را براى پيامبر مى نوشتى، پس به جمع آورى قرآن اقدام نما. (زيد: ) به خدا قسم اگر مرا مامور مى كردند كه كوهى را از جايى بردارم، سنگين تر از چنين ماموريتى نبود. به آنها گفتم: چگونه شما كارى را انجام مى دهيد كه شخص پيامبر(ص) انجام نداده است؟ ابوبكر در پاسخ گفت: به خدا قسم، خير در همين است. و پيوسته به من اصرار نمود تا آن كه خداوند همان شرح صدرى را كه به ابوبكر و عمر عنايت كرده بود، به من نيز عنايت فرمود. پس به تتبع و تفحص قرآن پرداختم و قرآن را از نوشته هايى كه بر روى شاخه هاى خرما و سنگ هاى ظريف بود و آن چه در سينه مردم جاى داشت جمع آورى كردم (15) .