با جوانان

لطف الله صافی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 65/ 30
نمايش فراداده

بايد چنين دوستانى را نصيحت كرد و در صورت اثر بخش نبودن نصيحت از آنان فاصله گرفت .

جمله هايى كه گاه به گاه چنين دوستانى بيان مى كنند, چنين است : بابا جوانى است بايد خوش بـاشى , زندگى دوروزه , مى گذرد, حالا اين كار را مى كنيم , بعدا خوب مى شويم , بابا, كى رفت آن دنـيا و آمد, اين كار, كار مردان است , لابد تو ترسو هستى و امثال اين جمله ها .

بدون شك , بيان اين كلمات وسوسه انگيز به هر عنوانى و از طرف هر كسى كه باشد, همچون جرقه اى كه در فضاى آكـنـده از گاز, روشن مى گردد و همه چيز را مى سوزاند, آتش غرايز جوان را شعله ور مى كند و ارزش هـاى اخلاقى و فضايل انسانى را, در وجود او به آتش مى كشاند و به خاكستر شهوت پرستى تبديل مى نمايد .

بخش سوم (جوانان و زمينه هاى انحطاط)

جوانان و زمينه هاى انحطاط آنچه در اين بخش مطرح مى شود, زمينه هاى انحطاط است نه عوامل آن , گرچه مى تواند در شرايطى خاص , عامل باشد, يعنى به خصوصيات روحى و ظرفيت روانى و هـمـچنين نحوه برخورد افراد با آن بستگى دارد, به همين علت , جوانان بايد مواظب اين زمينه ها بـاشـنـد و به گونه اى برخورد كنند كه اين امور, آنها را به انحطاط و جاده فساد نكشاند, يعنى به گـونه اى برخورد كنند كه اين زمينه ها, به عوامل تبديل نشوند .

مسائل مهمى ممكن است زمينه انحطاط جوانان گردد كه بعضا ذكر مى شود: