درخواست كرد كه شام را به او واگذار نمايد. امام (عليه السلام) در پاسخ او نامهاى نوشت كه متضمن جملات زير بود: اما اين كه شام را از من خواستهاى، من چنين نبودم كه چيزى را كه ديروز از تو منع كردم امروز آن را به تو ببخشم. و اما اين كه مىگوئى: «جنگ، عرب را بجز نيمه جانهائى كه باقى ماندهاند خورده است» آگاه باش هر كه را حق خورده بسوى بهشت رهسپار شده، و هر كه را باطل خورده بسوى دوزخ روانه مىشود. و اما برابرى ما از نظر سپاه و جنگ، پس تو در شك و ترديد، قوىتر از من در يقين نيستى
نامه ديگرى است كه امام (عليه السلام) در پاسخ معاويه نوشته است: پس از سپاس و درود، نامهى تو به من رسيد. در نامهى خود يادآور شده بودى كه خداوند محمد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را براى دين خود برگزيد و او را بواسطهاى اصحابش كمك كرد. راستى روزگار مسئله شگفتانگيزى را از تو بر ما پنهان داشته بود زيرا تو شروع كردهاى ما را از امتحان خدا و نعمت او بر ما در باره پيامبر، آگاه مىسازى تو در اين كار مانند كسى هستى كه خرما به «هجر»(1) بار كند، يا مانند كسى كه معلم خود را به
(1). هجر شهرى است در بحرين كه درخت خرما در آن فراوان است.