مىباشد. به كسى كه او را دشمن مىدارد ستم نمىكند و در باره كسى كه او را دوست مىدارد گناه نمىكند. پيش از آنكه براى حق گواه آورده شود به حق اعتراف مىكند. كسى را به لقبهاى زشت نمىخواند و به همسايه زيان نمىرساند و در مصائب ديگران شادى نمىكند. در باطل وارد نمىگردد و از حق خارج نمىشود. خودش از ناحيه خويش در زحمت و مردم از دست او راحتند. دورى او از اشخاص بر اساس زهد و پاكى، و نزديكى او به آشنايان از جهت خوشخوئى و مهربانى است.
دورى او توأم با خودخواهى و بزرگى نيست و نزديكيش بر اثر مكر و نيرنگ نمىباشد.
قسمتى از خطبهاى است كه امام (عليه السلام) در ضمن آن منافقان را توصيف مىكند: به رنگهاى گوناگون و حالات مختلف در مىآيند(1) در هر راهى براى آنان به خاك افتادهاى مىباشد(2) و نزد هر دلى واسطهاى دارند و در هر اندوهى اشكها مىريزند(3) ستايش يكديگر را بهم وام داده و
(1). يعنى به انواع گوناگون سخن مىگويند و بر يك عقيده استوار نيستند. (2). يعنى چه بسيار افرادى كه فريب داده و آنان را به هلاكت افكندهاند. (3). يعنى هر وقت بخواهند خود را به گريه مىاندازند.