بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 253
نمايش فراداده

نموده است.

همسايگانى هستند كه با هم انس نمى‏گيرند و دوستانى كه بديدن يكديگر نمى‏روند. نسبت‏هاى آشنائى ميان آنها كهنه شده و اسباب برادرى از آنان قطع گرديده است، ازين رو همگى با اين كه يكجا گرد آمده‏اند تنها هستند و با اين كه دوست يكديگر بودند از هم دورند. نه براى شب صبحى مى‏شناسند و نه براى روز شبى هر يك از شب و روزى كه در آن كوچ كرده‏اند براى آنان هميشگى است(1).

به ترس و وحشت مبتلا مى‏سازند

قسمتى از خطبه زيبائى است كه امام (عليه السلام) در ضمن آن در باره دنيا سخن مى‏گويد: ساكن آن كوچ كننده و مقيم آن جدا شونده است. مانند بادهاى سختى كه كشتى را در ميان امواج كوه پيكر دريا مى‏شكند، اهل خود را به جنبش در مى‏آورد. در نتيجه بعضى از مردم غرق مى‏گردند و برخى رهائى يافته در دل موجها دست و پا مى‏زنند و بادها با دامن خود آنان را به حركت در آورده و به ترس و وحشت مبتلا مى‏سازند(2) پس‏

(1). اگر روز بميرند براى آن شبى نمى‏شناسند و اگر شب بميرند براى آن روزى نمى‏شناسند.

(2). يعنى هنگام شكستن كشتى برخى از مردم نابود مى‏شوند و بعضى زنده مى‏مانند و بر دل موجها قرار مى‏گيرند، موجها در عظمت گوئى حيوانى است كه شكم و پشتش بطرف بالا زيرورو مى‏شود. آنانكه زنده مانده و دستخوش بادها قرار گرفته‏اند سرانجام پس از رنج طولانى به نابودى رهسپار مى‏گردند.