بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 259
نمايش فراداده

آه از دورى سفر

روزى ضرار بن حمزه ضبائى بر معاويه وارد شد. معاويه از او در باره امير المؤمنين (عليه السلام) سؤال كرد. ضرار گفت: گواهى مى‏دهم كه او را در جائى كه عبادت مى‏كرد ديدم، هنگامى كه شب پرده‏هاى تاريكى را گسترده بود در محراب عبادت ايستاده و ريش خود را در دست گرفته و مانند مارگزيده بخود مى‏پيچيد و بسان محزون گريه مى‏كرد و مى‏گفت: اى دنيا اى دنيا، دور شو از من آيا خود را به من عرضه مى‏كنى يا خواهان من هستى زمان تو نزديك مباد(1) چه دور است آرزوى تو ديگرى را بفريب. من به تو نيازى ندارم. زندگى تو كوتاه و اهميت تو ناچيز و آرزوى تو پست است آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جايگاه ورود(2)

طبيعت وجود

اين خطبه يكى از خطبه‏هائى است كه‏

(1). يعنى نيايد روزى كه به قلب من برسى و محبت تو در دلم جايگزين شود.

(2). منظور ايستادن در برابر خدا براى بررسى عمل است.