بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 270
نمايش فراداده

سومى سرخ رنگ. شيرى با آنها زندگى ميكرد، از آنجا كه گاوها با يكديگر اتحاد داشتند، شير نمى‏توانست آسيبى به آنها برساند. روزى به گاو سياه و گاو سرخ گفت: در اين بيشه فقط گاو سفيد ما را نشان مى‏دهد، زيرا رنگ آن معروف است و رنگ من هم كه مانند رنگ شما است، اگر اجازه بدهيد من گاو سفيد را بخورم تا بيشه صفائى به خود بگيرد آن دو گاو گفتند: پس آنرا بخور. شير گاو سفيد را خورد. پس از چند روز كه گذشت به گاو سرخ گفت: رنگ من مانند تو است، بگذار گاو سياه را بخورم تا بيشه صفا پيدا كند گاو سرخ گفت: آن را بخور سپس به گاو سرخ گفت: ناچار ترا هم خواهم خورد گاو سرخ گفت: بگذار سه مرتبه فرياد بزنم، پس فرياد برآورد: بدانيد من خورده شدم همان روز كه گاو سفيد خورده شد