بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 36
نمايش فراداده

سبزه‏زارهاى باشكوهى در مى‏آيند كه پرندگان سرمست در آن نغمه خوانى ميكنند اما درندگان وحشى كه دريدن حيوانات و پرندگان ضعيف را براى خود مباح مى‏دانستند، باران آنها را ذليل كرده و در خود فرو برده است، پس از لحظاتى كه روى آب مى‏افتند گويا ريشه‏هاى پياز درشتى هستند.

آرى، باران در خيال شاعر بزرگ جاهليت چنين جلوه ميكند.

شاعرى كه مقصد باران را قدم بقدم تا پايان كار دنبال مى‏نمايد و نيروى پرورش دهنده‏ى وجود را مجسم ميكند. بنا بر اين باران، نيروى ارزنده‏ى دادگرى است كه به ضعيفانى از قبيل: زمين‏هاى گود و پرندگان كوچك كمك ميكند، يعنى بيابان را از گل و گياه و رنگ پر مى‏سازد و دلهاى پرندگان را شاد كرده آنها را به نغمه‏خوانى وادار ميكند، و با نيرومندانى مانند كوهها شوخى ميكند و آنها را از هر جهت بيچاره مى‏سازد و از موقعيت آنها مى‏كاهد، و بر زورمندانى چون درندگان يورش مى‏برد و بر آنها چيره شده غرقشان ميكند و بصورت ناچيزى نمايان مى‏سازد اينك على (عليه السلام) است كه آنچه را امرئى القيس در تمثيل نيروى ارزنده‏ى دادگرى همچون باران، احساس كرده، او نيز حس ميكند و در پايان يك سخن طولانى چنين مى‏گويد: «هنگامى كه ابرها آب فراوانى كه در بر داشتند فرو ريختند، بسبب باران، گياهان از زمين‏هاى خشك و علفها از كوههاى كم‏