شبنم عشق

همت سهراب پور

نسخه متنی -صفحه : 25/ 2
نمايش فراداده

مقدّمه

عشق، دريايى است عميق و قلّه اى است رفيع، كه دست يابى به عمق و بلنداى آن، كارآسانى نيست و نويسنده خود را كم تر از آن مى پندارد كه بخواهد در اين وادى قلم فرسايى كند.

بر اساس حديث شريف قدسى «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً فَأَحْبَبْتُ أَن أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَي أُعْرَفَ»(1) نخستين جلوه عشق حق بر آفرينش، عشق بود. و به طفيل اين عشق، هستى تحقق يافت و آدم و عالم و جنّ وَ مَلك پا به عرصه وجود گذاشتند.

طفيل هستى عشقند آدمى و پرى ارادتى بنما تا سعادت ببرى اين خورشيد عشق است كه با پرتو افكنى خويش، همه اشيا را عاشق و بى قرار ذات حق مى نمايد. و در اين ميان عشق انسانى، انجذاب به سوى معشوق، شيفتگى در برابر جمال او و تسليم شوق انگيز در برابر اراده وى است، و اين حالت به دست نمى آيد مگر باآهنگ رجوع روح به عالم معنا.

آرى، روح پس از نزول از عالم ملكوت به عالم ناسوت، اسير آلايش عالم خاكى شد، و اكنون براى پيمودن مسير كمال خويش بايد به تزكيه بپردازد و غبارهاى وابستگىِ عالم مادّه را از خود بزدايد، و در اين ميان تنها نيرويى كه قادر است او را در اين امر يارى رساند «عشق الهى» است، و اين بالاترين درجه است؛ زيرا با وجود آن ساير كمالات نيز تحقق مى يابند، و آدمى رنگ خدايى مى گيرد و به گوهرى گران بها تبديل مى شود.

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللّه كز آفتاب فلك خوبتر شوى آن چه در اين كتاب آمده نگاهى است كوتاه و گذرا بر مسئله «عشق الهى» كه در شريعت و ادبيات عرفانى ما، از جايگاهى ويژه برخوردار است. اميد آن كه با تمام كمبودهاى موجود، مورد پسند خوانندگان گرامى قرار بگيرد، ان شاءاللَّه.

1 . محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 88، ب 12، ح 6، ص 199.