شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 120
نمايش فراداده

درون‏بين و دنياشناس

خاصيت ملكوت‏نگري آن است كه انسان چهره درون و بيرون اشيا را مي‏نگرد. كسي كه اهل مُلْك و دنياست، خوابيده‏اي است كه او را مي‏برند. چنان‏كه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرمود: «أهل الدّنيا كركب يُسار بهم وهم نيام»[1]؛ مردم دنيا مانند سواراني هستند كه خوابند و نمي‏دانند آنان را به كجا مي‏برند، ولي من بيدارم.

علي(عليه‌السلام) چون اسرار عالم را مي‏نگرد، درون رشوه را معجوني منفور كه گويا با زهر افعي آميخته شده، مي‏بيند و آن را چنين تشريح مي‏كند:

شگفت‏آورتر از اين )داستان عقيل(، سرگذشتِ كسي است كه نيمه شب ظرفي سرپوشيده نزد ما آورد، و در آن ظرف معجوني بود كه من از آن متنفر شدم؛ گويا با آب دهان يا قي مار خمير شده بود. به او گفتم: اين صله است يا زكات يا صدقه؟ كه اين‏ها بر ما اهل‏بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلكه «هديه» است. به او گفتم: زنان فرزند مرده بر تو بگريند. آيا از راه آيين خدا وارد شده‏اي تا مرا بفريبي؟

آيا رشته عقل و ادراكت از هم گسيخته و مُخْتبطي، يا ديوانه‏وار هذيان مي‏گويي؟...؛ «وأعجب من ذلك طارق طرقنا بملفوفةٍ في وعائها ومعجونةٍ شنئتُها، كأنما عُجنت بريق حيّةٍ أو قيئها. فقلت: أصلة أم زكاة أم صدقة؟ فذلك محرّم علينا أهل‏البيت. فقال: لاذا ولاذاك ولكنّها هديّة. فقلتُ: هَبِلتك الهَبول. أعن دين اللّه أتيتني لتخدِعني. أمختبط أنت أم ذوجنةٍ أم تهجر... »[2].

[1] ـ نهج‏البلاغه، حكمت 54.

[2] ـ همان، خطبه 224.