«إنّي تاركٌ فيكم الثقلين؛ كتابَ اللّهِ وعتْرَتي أهل بيتي... لَنْ يفترقا حَتّي يَرِدا عَلي الحوض»[1]، كُفْو قرآن مجيد است و در هيچ مرحله وجودي از او جدا نخواهد بود، سرآمد همه انسانهاي كامل است، مگر آنكه براي همه آن ذوات نوراني نََبَوي و وَلَوي، وَحْدَتِ ويژهاي در نشأه فراطبيعي قايل شد كه با ارتفاع كثرت، سخن از هَيْمَنَه و مانند آن مطرح نخواهد شد.
چون انسان كامل همتاي قرآن حكيم است، آفرينش او به نحو تجلّي از «اُمّالكتاب» و تنزّل از «كتاب مُبين» است و معرفت او كه همانا مِساس علمي با آن ذات مقدس است، بيطهارتْ ميسور نخواهد بود، زيرا قرآن و هر حقيقت ديگر كه معادل آن باشد، از تماس غير طاهر مصون است؛ (... لايَمَسُّهُ إلاّ المُطَهّرون)[2].
گروهي معاصر حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بودند و او را از نزديك ديدند يا بعد ازشهادت آن حضرت، در سنّت و سيرت او مطالعه كردند، ليكن از طهارت روحطَرْفي نبسته بودند، همه آنها اهل نظر و نگاه بودهاند و هيچكدام از آنان اهل بَصَر و ديدن نبودهاند. ازاينرو خداوند درباره چنين افرادي به رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم فرمودهاست:
(وإنْ تَدْعُوهم إلي الهُدي لايَسْمَعوا وتراهُم يَنْظُرُون إليك وهُم لايُبْصرون)[3].
[1] ـ بحارالأنوار، ج2، ص226. [2] ـ سوره واقعه، آيه79. [3] ـ سوره اعراف، آيه198.