(قل هل من شركائكم من يهدي إلي الحقّ قلِ اللّه يهدي للحقّ أفمن يهدي إلي الحقّ أحقّ أن يتّبع أمَّنْ لايهدّي إلاّ أن يُهدي فما لكم كيف تحكمون)[1].
قرآن كريم در اين آيه، بين كسي كه به حق هدايت ميكند و كسي كه جز به هدايت ديگران مهتدي نميشود، مقابله انداخته است؛ اوّلي به هدايت ديگري نياز ندارد و بدون مدد از غير «مهتدي بالذات» است و ميتواند هادي ديگران باشد، ليكن دومي به هدايت غيرْ نيازمند است تا مهتدي گردد و بيكمك و راهنمايي ديگران مهتدي نخواهد بود.
حال اگر وصف هدايت براي انسان كاملي مانند اميرالمؤمنين(عليهالسلام) ذكر شده است، آن حضرت(عليهالسلام) مظهر هدايت اِلهي خواهد بود و درخواست هدايت از او درخواست هدايت از خداست، چون آن حضرت فقط واسطه رسيدن فيض هدايت خداوند به ديگران است، حتي فرشتگان نيز هدايتشان را از انسان كامل ميگيرند، زيرا براي نخستين فيض كه همان نخستين صادر يا نخستين مظهر است، حتّي فرشته هم واسطه هدايت نيست و در كمال وجودي او هيچ چيز رابط نبوده است.
چون اميرمؤمنان(عليهالسلام) مظهر هدايت خداست، كار، گفتار و سكوت او هدايت است، بلكه آن حضرت(عليهالسلام) ميزان هدايت است و با اين ميزان ضلالت و گمراهي و ايمان و كفر مشخص ميشود. از اينرو، سخن و سيره ايشان براي هر سالكي حجت و دليل است، زيرا او معصوم است و در سيره معصوم(عليهالسلام) هيچگونه شائبه گمراهي نيست، همانطور كه باطل و گمراهي در قرآن كريم نيز راه ندارد، زيرا قرآن نور و هدايت محض است و انسانها را از تاريكيها به نور رهنمون ميشود؛
[1] ـ سوره يونس، آيه35.