از اين ضابطِ جامع هيچ فعلي استثنا نشده و نميشود. گرچه فاعلها در تأثير با يك ديگر تفاوت دارند، زيرا برخي از آنها ممكن است كه هدف خاصي داشته باشند كه خارج از هستي آنهاست و با انجام فعلِ مخصوص، بين خود و هدف خويش پيوند برقرار كنند و به ياري آن رابط كه همان فعل مخصوص آنهاست، به هدف خاص نايل آيند. بعضي نيز ممكن است كه هدف مخصوصي خارج از ذات خود نداشته باشند تا با انجام فعل خاص، بين خود و هدف مزبور، پيوند برقرار كنند و به كمك آن پيوندِ ويژه به هدف خود برسند.
چنين فرضي در نظام علّي و معلولي، نه تنها ممكن است، بلكه ضروري است، زيرا همانگونه كه سلسله نظام فاعلي اشيا حتماً بايد به مبدأ فاعلي بالذات برسد كه علّيت فاعلي او عين ذات اوست و نيازي به تتميم نصاب مبدأ فاعلي ندارد، بلكه خودش فاعلي بالذات است، چنانكه موجود بالذات است سلسله نظام غايي اشيا نيز حتماً بايد به مبدأ غايي بالذات برسد.
زيرا علّيت غايي او عين ذات اوست و نيازي به تكميل نصاب مبدأ غايي ندارد، وگرنه مشكل «دَورْ» يا «تسلسل» مطرح خواهد شد. بنابراين، وجود مبدأ غايي بالذات در نظام هستي ضروري است.
از برهان توحيد چنين برميآيد كه بيش از يك واجبِ بالذات كه تمام كمالهاي ذاتي او عين ذات اوست و همگي نامحدودند، وجود ندارد. بنابراين، خداوند كه مبدأ فاعلي بالذات همه اشياست، مبدأ غايي بالذات همه چيز است. هر فاعلي كاري را براي نيل به كمال انجام ميدهد و اگر خودِ كمالِ مطلق و نامحدود كاري را انجام داد، هدف آن كار نيل به لقا و قُرب همان فاعل است، نه چيز ديگر. پس، در اينگونه از موارد هدف همان فاعل است (نه جداي از آن).