شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 540
نمايش فراداده

آن حضرت در جاي ديگر دراين‏باره مي‏فرمايد:

اگر خدا موجودي مادي بود، حالات او در افق ماده، يكي پس از ديگري پيدا مي‏شد، يكي از اوصافش قبل از صفت ديگر او مي‏بود؛ يعني اگر اوّل بود، آخِر نبود و اگر آخِر بود، اوّل نبود. اگر ظاهر بود، باطن نبود و اگر باطن بود، ظاهر نبود؛ «الحمد لله الّذي لم تسْبق له حال حالاً، فيكونُ أوّلاً قبْل أن يكون آخِراً ويكونُ ظاهراً قبْل أن يكونَ باطناً»[1]، چون در موجودات مادي اگر چيزي اوّل شد، ديگر آخِر نيست، بلكه بايد با دگرگوني آخِر شود و اگر چيزي ظاهر بود، باطن نيست، بلكه با تغيير باطن مي‏شود و اگر چيزي باطن بود، بايد با تبدّل حالت، ظاهر شود، ولي خدا بدون تحوّل و دگرگوني اوّل و آخِر و ظاهر و باطن است؛ يعني اوّليت او عين آخريت و ظاهر بودن او عين باطن بودن اوست.

هستي محض و محيط محض بودن خدا او را ظاهر كرده است و شدّت نورانيّت او كه باعث مي‏شود، قابل ادراك كامل نباشد، او را باطن كرده است. هم‏چنين خدا كمال محض و مبدأ همه كمالات است و همه كمالات به سوي او در حركت و تكاپو هستند. از اين رو هم اوّل و هم آخِر است، تمام فيوضات از خدايي است كه اوّل است و ماديات به سمت او در حركت است و موجودات غير مادي و مجرّد به سَمت او توجّه دارند، چنان كه قرآن كريم مي‏فرمايد: همه موجودات آسمان و زمين از خدا درخواست مي‏كنند و خدا نيز هر روز فيض جديد و شأن تازه‏اي دارد كه به اين خواسته‏هاي همگاني پاسخ مي‏دهد؛ (يسْئله من في السموات والأرض كلّ يوم هو في شأن)[2]. نتيجه آن كه ذات و صفات ذاتي خداوند مجرّد است نه مادي؛ زيرا حركت، زمان و مكان در او راه ندارد.

[1] ـ نهج البلاغه، خطبه56.

[2] ـ سوره الرحمن، آيه 92.