بنابراين قرآن اذعان دارد كه جامعه اهل عقل با هم اختلاف ندارند، چنانكه ممكن نيست كه گروهي اختلاف داشته باشند و اهل عقل باشند، زيرا انسان يا با عقل نظري ميانديشد يا با عقل عملي كار ميكند. از نظر انديشه روشن شد كه عوامل طبيعي و اعتباري سند افتخار نيست و تنها سند افتخار و برتري تقواست كه آن هم مايه تواضع است، نه برتريجويي.
از نظر انگيزه و عقل عملي نيز كه انسان را به عبوديّت و تحصيل بهشت فرا ميخواند، دليلي براختلاف و تفرقه وجود ندارد. بنابراين، كسي كه در تحليل مسايل علمي و نظري اختلاف ميكند، عقل نظري ندارد، چون قرآن كريم راه اختلاف را بسته است و اگر پس از فهميدن دست از هوا و هوس برنميدارد، عقل عملي ندارد، چون خداوند جلوي پيروي از هواهاي نفساني را نيز گرفته است.
قرآن كريم درباره برداشتهاي علمي و فقهي ميفرمايد: گرچه اينها ميتواند زمينه اختلاف را فراهم كند، ليكن اگر به كتاب و سنّت مراجعه كنيد، اين اختلافات حل ميشود؛ (...فإن تنازعتم في شيءٍ فردّوه إلي الله والرّسول... )[1]. به شرط آنكه رجوع به محضر قرآن و سنتّ با پيش داوري و تحميل فهم نادرست و منحرف خود به آنها نباشد، بلكه خود و اختلافات را به قرآن و سنّت عرضه كنند تا مشكلشان حلّ شود.
اگر با مراجعه به كتاب و سنّت اختلاف نظرهاي علمي و فقهي حلّ نشد، نبايد زمينه تفرقه را فراهم كند، چون اين اختلاف نظرها آنقدر مقدّس و محمود است كه:
مايه كشف و پديدار شدن نظريه صحيح و حقيقي است، چنانكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) فرمود:
«إضربوا بعض الرأس ببعض يتولّد منه الصواب»[2].
[1] ـ سوره نساء، آيه 59. [2] ـ شرح غرر الحكم، ج 2، ص 266.