1ـ الخلاف، ج 1، ص 287.
(2)2ـ تهذيب الاحكام، ج 2، ص 60، ح 210.
(3)3ـ وسائل الشيعه، باب 32 از ابواب اذان واقامه.
(4)4ـ بحار الانوار، ج 18، ص 179.
قسمت در عصر عمر بن خطاب به اذان صبح اضافه شد، همان گونه كه در حديث «موطأ» مالك به آن اشاره گرديد.
برخى از علماى اهل سنت به بدعت بودن تثويب تصريح نموده اند:1 ـ شخصى از طاووس يمانى سؤال كرد: از چه زمانى «الصلاة خير من النوم» گفته شد؟ اودر جواب گفت: در عهد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) گفته نشد، لكن بلال آن را در زمان ابى بكر، بعد از وفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شنيد كه شخصى غير مؤذن مى گويد، و بلال از او اخذ كرد...
2 ـ مجاهد نقل مى كند: ما با ابن عمر بوديم كه شنيد مردى در مسجد تثويب مى گويد، ابن عمر گفت: بيا از نزد اين بدعت گذار خارج شويم.
3 ـ از ابوحنيفه درباره تثويب سؤال شد: او در جواب گفت: اين چيزى ساختگى است.
4 ـ شوكانى از البحر الزخار نقل مى كند: تثويب را عمر احداث كرد، وفرزندش گفت اين بدعت است.
5 ـ ابن قدامه نقل كرده كه اسحاق بعد از نقل روايت ابى محذوره مى گويد: «اين چيزى است كه مردم آن را احداث كرده اند.»
اهل بيت(عليهم السلام)بر اين مطلب اتفاق دارند كه تشريع كننده اذان، خداوند متعال است، و جبرئيل از جانب خداوند آن را بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نازل كرد. و آن حضرت به بلال تعليم داده و [(1)1ـ الموطأ، ص 57، ح 151.
(2)2ـ كنز العمال، ج 8 ،ص 358، رقم 23252.
(3)3ـ مصنف عبدالرزاق، ج 1، ص 475، رقم 1832.
(4)4ـ جامع المسانيد، ج 1، ص 296.
(5)5ـ نيل الاوطار، ج 2، ص 43.
(6)6ـ ابن قدامه، المغنى، ج 1، ص 419 ـ 420. ]
كسى در تشريع آن دخالت نداشته است.
1 ـ شيخ كلينى(رحمه الله) به سند صحيح از «زراره» و «فضيل» از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را به آسمان بردند، به بيت المعمور كه رسيد وقت نماز شد، جبرئيل اذان و اقامه گفت. آن گاه رسول خدا جلو آمد وملائكه و انبياء در پشت سر آن حضرت به او اقتدا نمودند.
2 ـ هم چنين به سند صحيح از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند: هنگامى كه جبرئيل بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)وارد شد سر مباركش در دامان على(عليه السلام) بود، جبرئيل اذان و اقامه گفت. هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به هوش آمد فرمود: اى على! آيا شنيدى؟ عرض كرد: آرى، سپس فرمود: آيا حفظ كردى؟ عرض كرد: آرى، آن گاه فرمود: بلال را صدا زنيد. على(عليه السلام) بلال را خواست، واذان و اقامه را به او تعليم داد.
3 ـ شهيد از ابن ابى عقيل عمانى نقل مى كند: از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه حضرت لعن كرده قومى را كه پندارند پيامبر(صلى الله عليه وآله)اذان را از عبدالله بن زيد اخذ كرده است. آن گاه فرمود: وحى بر پيامبر شما نازل مى شود، ولى شما گمان مى كنيد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)اذان را از عبدالله بن زيد اخذ كرده است؟!.
در برخى از روايات اهل سنت نيز همين مضمون وارد شده است:1 ـ حاكم نيشابورى از سفيان نقل مى كند: من بعد از ورود حسن بن على(عليه السلام) به مدينه بر حضرتش وارد شدم. از او درباره اذان سؤال شد؟ برخى گفتند: شروع آن با خوابى بوده كه عبدالله بن زيد ديده است. حضرت در جواب او فرمود: شأن اذان بالاتر از آن است،بلكه جبرئيل در آسمان دوتا دوتا اذان گفت و آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را تعليم داد... [(1)1ـ كافى، ج 3، ص 302، ح 1.
(2)2ـ كافى، ج 3، ص 302، ح 2.
(3)3ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 612، باب اول از ابواب اذان و اقامه، ح 3.
(4)4ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 171. ]
2 ـ متقى هندى به سند خود از على(عليه السلام) نقل مى كند در شبى كه رسول خدا به آسمان رفت، به وى اذان تعليم داده شد، و نماز بر او واجب و فرض گشت.
3 ـ عبدالرزاق از ابن جريح نقل مى كند كه عطا گفت: «همانا اذان به وحى الهى بوده است.»
4 ـ حلبى مى گويد: احاديثى وارد شده كه دلالت دارد بر اين كه اذان در مكه قبل از هجرت تشريع شده است.
5 ـ هم چنين از ابى العلاء نقل مى كند كه به محمد بن حنفيه گفتم: ما معتقديم كه شروع اذان از خوابى بوده كه يك نفر از انصار ديده است. محمد بن حنيفه از اين موضوع به شدت ناراحت شد و فرمود: شما خيال مى كنيد كه يكى از اصول شرايع ومعالم دين اسلام با خوابى بوده كه شخصى از انصار ديده است، خوابى كه احتمال راست و دروغ در آن وجود دارد. ابى العلاء مى گويد: به او عرض كردم: اين مطلب نزد مردم مستفيض ومشهور است. در جواب گفت: به خدا سوگند اين حرف باطل است.
لكن در مقابل، مشهور نزد اهل سنت آن است كه تشريع اذان به خوابى بوده است كه عبدالله بن زيد يا ديگرى ديده و بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل شده و سپس آن حضرت به بلال تعليم داده است; همان گونه كه قبلا به رواياتش اشاره شد. اين روايات در مجموع اشكالاتى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:أ ـ اين روايات با مقام نبوت سازگارى ندارد، زيرا همان گونه كه نماز از اهميت به سزايى برخوردار است، اذان واقامه نيز ـ كه از مقدمات نماز است ـ اهميت دارد; لذا اين موضوع مهم را نمى توان با خواب شخصى غير از پيامبر(صلى الله عليه وآله) تشريح كرد.
ب ـ تمام رواياتى كه اشاره به مسئله خواب و رؤيا در اذان دارد، ضعيف السند است كه در جاى خود به تفصيل به آن اشاره شده است.
[(1)1ـ كنز العمال، ج 6، ص 277، رقم 397.
(2)2ـ المصنف، ج 1، ص 456، رقم 1775.
(3)3ـ السيرة الحلبيه، ج 2، ص 296.
«شهادت ثالثه» يعنى شهادت به ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بعد از شهادت به رسالت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)در اذان و اقامه، يكى ديگر از موضوعات اختلافى است. برخى مى گويند از آن جا كه در روايات به شهادت به ولايت اشاره نشده وشيعه اماميه در ضمن فصول اذان وارد مى كند، لذا اين عمل بدعت وتشريع بوده وقطعاً حرام است.
ولى به عقيده شيعه اماميه اين عمل نه تنها بدعت و تشريع نيست، بلكه مى توان بنا بر وجهى آن را مستحب دانست و حتى بنا بر نظر برخى احتياط واجب در ذكر آن است، لكن همه اين احتمال ها با قصد عدم جزئيت يا عدم قصد جزئيت در اذان و اقامه است، به اين صورت كه آن را به صرف تبرك وتيمّن بياورد نه به قصد جزئيت. وگرنه شكى در بطلان و بدعت و حرمت آن نيست.
بى ترديد فصول اذان نزد اماميه، هجده فصل است: الله اكبر (چهار مرتبه) أشهد أن لا إله إلاّ الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله(صلى الله عليه وآله)، حىّ على الصلاة، حىّ على الفلاح، حىّ على خير العمل، الله أكبر، لا إله إلاّ الله، (هركدام دو مرتبه).
امّا فصول اقامه هفده فصل است; به اين ترتيب كه فصل هاى آن همان فصل هاى اذان است، ولى از هر كدام دو مرتبه، به جز لا إله إلاّ الله كه يك مرتبه مى گويد، و بعد از
حىّ على خير العمل وقبل از تكبير دو بار مى گويد: قد قامت الصلاة.
اين كيفيت وكميّت فصول اذان واقامه اى است كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده است.
شهادت; يعنى قول از علم، اين كه انسان با علم به چيزى حرفى را بزند; مثل اين كه قضيه اى را به چشم خود ديده و به آن شهادت مى دهد. يا با دليل و برهان به آن يقين و علم پيدا كرده و به آن شهادت مى دهد، همانند شهادت به وحدانيت خداوند متعال و نبوت و امامت و معاد.
ولايت; يعنى امامت و زعامت و سرپرستى و اولى به تصرف بودن. معناى ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام); يعنى اعتقاد به سرپرستى بلا فصل امام علىّ(عليه السلام) بر مردم بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله). مؤذن در اذان خود كه شهادت به ولايت على(عليه السلام)مى دهد، به قصد تبرك اعلان مى دارد كه اى مردم! على بن ابى طالب(عليه السلام)كسى است كه بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)خليفه و امام و اولى به تصرّف بر مردم است، واين ولايت را حضرت أمير المؤمنين(عليه السلام) بر ما نيز دارد.
اگر كسى بعد از شهادت به رسالت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)به قصد تبرك و تيمّن و نه به قصد جزئيت اعلان به ولايت امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) نمايد چه اشكال دارد؟ همان گونه كه قرآن كريم به ولايت آن حضرت(عليه السلام)تصريح كرده است; آن جا كه مى فرمايد: {إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ; «همانا ولىّ امر شما تنها خدا ورسول خدا و مؤمنانى هستند كه نماز به پاداشته و فقيران را در حال ركوع زكات مى دهند». كه به اجماع مفسران، آيه در شأن امام على(عليه السلام) نازل شده است.