منصور عباسى روزى از مالك بن انس ـ امام مالكى ها ـ در مسجد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)سؤال كرد: «اى ابا عبدالله آيا به طرف قبله قرار گذارم و دعا كنم; يا روى به رسول خدا كرده و دعا نمايم؟»
مالك در جواب گفت: چرا روىِ خود را از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر مى گردانى، در حالى كه او وسيله تو و پدرت آدم به سوى خدا تا روز قيامت است؟ بلكه روى خود را به طرف او بنما و او را شفيع قرار ده تا خداوند شفاعت او را در حقّ تو قبول كند.
با مراجعه به كتاب هاى فقهى اهل سنت ـ غير از وهابيون ـ پى مى بريم كه همگى قائل به جواز برپايى نماز و دعا در كنار قبور اولياى الهى اند:ـ در كتاب المدونة الكبرى آمده است: «مالك به نماز گزاردن در مقبره اشكال نمى گرفت، بدين صورت كه كسى در مقبره نماز بخواند، در حالى كه جلو و عقب و راست و چپ او قبر باشد. و نيز مى فرمود: به من خبر رسيده كه برخى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله)در مقبره نماز مى خواندند.»
ـ عبدالغنى نابلسى در كتاب الحديقة النديّة مى گويد: «اگر كسى مسجد خود را كنار قبر صالحى قرار دهد و در آن جا به جهت تبرك، نه تعظيم به صاحب قبر و توجه به او، نماز گزارد، اشكالى ندارد، زيرا مرقد اسماعيل كنار حطيم از مسجد الحرام است، در حالى كه آن موضع بهترين مكان براى نماز است.»
ـ خفاجى در شرح الشفا مى گويد: «رو به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پشت به قبله بودن هنگام [(1)1 . وفاء الوفاء، ج 4، ص 1376.
(2)2 . المدونة الكبرى، ج 1، ص 90.
(3)3 . الحديقة النديّة، ج 2، ص 631. ]
دعا، مذهب شافعى و جمهور اهل سنت است و از ابى حنيفه نيز نقل شده است».
ـ ابن الهمام از علماى حنفيّه مى گويد: «آنچه از ابوحنيفه نقل شده كه او رو به قبله و پشت به قبر رسول(صلى الله عليه وآله) دعا مى كرد مردود است، زيرا خلاف سنت است... كرمانى هم در اين زمينه مى گويد: مذهب ابوحنيفه ـ كه رو به قبله بودن است ـ باطل است، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله)در ضريح خود زنده است و زائرينش را مى شناسد...».
وهابيون به دو دسته دليل بر حرمت و عدم مشروعيت نماز و دعا در كنار قبور اولياى الهى تمسك كرده اند: روايات و اصول.
الف) روايات:البانى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود: «نماز را به سوى قبر و روى قبر نخوانيد».
جواب:اوّلاً: وهابيون نمى توانند به منفردات حديثى خود بر ردّ عمل ديگران استناد كنند، همان گونه كه ابن حزم در الفِصَل(4) مى گويد: ما نمى توانيم عليه شيعه به روايات خود تمسك كنيم، زيرا آنان ما را تصديق نمى كنند، همان گونه كه آنان نيز نمى توانند به رواياتشان بر ما استدلال نمايند.»
ثانياً: طبق نصّ حديث، نماز خواندن به طرف قبور و تعظيم آنها از آن جهت نهى شده، موجب شرك و غلوّ در دين است، ولى اگر نماز صرفاً به جهت تبرك باشد اشكالى ندارد.
بيضاوى در تفسير خود مى گويد: «يهود و نصارى در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر قبر انبياى [(1)1 . شرح الشفا، ج 3، ص 517.
(2)2 . همان.
(3)3 . المعجم الكبير، ج 3، ص 145.
4 . الفِصَل، ج 4، ص 94. ]
خود به جهت تعظيم آنان سجده مى كردند و آن قبرها را قبله خود قرار داده و به طرف آن نماز مى گزاردند و در حقيقت آنها را بت هاى خود قرار مى دادند، لذا پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنان را لعن كرده و مسلمين را از امثال اين اعمال باز مى داشت.»
حال اگر كسى در كنار قبور اولياى الهى نماز و دعا بخواند، نه به نيّت توجه و تعظيم به آنها، بلكه از آن جهت كه اين بقعه متبرك است و انسان در اين بقعه ـ به دليل اين كه در جوار ولىّ خداست، كسى كه داعى توحيد بوده و... ـ مى تواند با توجه و اخلاص بيشترى نماز بخواند، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه راجح است.
ب ـ اصول:برخى همانند شيخ عبد العزيز بن باز به قاعده سدّ ذرائع تمسك كرده و مى گويند: از آن جا كه نماز و دعا كنار قبور اوليا راهى به سوى شرك است و ممكن است انسان را در برخى از موارد در خطّ شرك قرار دهد، باطل و حرام است.
جواب:در بحث اصول به اثبات رسيده كه ذريعه و وسيله حرام مطلقاً حرام نيست، بلكه مقدمه ذريعه موصله حرام است. در مورد بحث، نماز و دعايى كه به شرك منجرّ شود حرام است، ولى نماز و دعاهايى كه هرگز اين نتيجه را به همراه ندارد، نه تنها حرام و باطل نيست، بلكه جايز و مستحب است. و اكثر قريب به اتفاق مردم تنها به قصد تبركِ مكان در كنار قبور اولياى الهى نماز مى گزارند، نه به جهت تعظيم صاحب قبر.
[(1)1 . حقيقة التوسل و الوسيله، ص 145(به نقل از تفسير بيضاوى).
(2)2 . فتاوى نور على الدرب ج 1 ص 302. ]
از زمان هاى گذشته شيعه را متهم نموده اند كه معتقد است جبرئيل(عليه السلام) در حقّ خداوند خيانت كرده و به جاى آن كه رسالت را به على بن ابى طالب ابلاغ كند آن را بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نازل كرده است. از اين رو بعد از سلام نمازشان سه بار، عبارت «خان الامين» را تكرار مى كنند.
از آيات شريف قرآن و احاديثى كه پيرامون آنها رسيده است روشن مى شود كه يهوديان معتقدند جبرئيل در ابلاغ رسالت خيانت نموده است، زيرا خداوند به وى دستور داده بود نبوت را در دودمان اسرائيل قرار دهد، لكن او بر خلاف فرمان خدا، آن را در سلسله اسماعيل قرار داد.
بنابراين گروه يهود جبرئيل را دشمن دانسته و جمله «خان الأمين» (جبرئيل خيانت نمود) را شعار خود قرار دادند و به همين خاطر قرآن در مقام انتقاد از آنان و اثبات بى پايگى سخنانشان، جبرئيل را در آيه ذيل به عنوان فرشته «امين» و درست كار معرفى كرد: {نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ، عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ;روح امين، «جبرئيل»، قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشى. و در آيه ديگر [(1)1 . شعراء(26) آيه 194. ]
مى فرمايد: {قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ;(1) بگو: هر كسبا جبرئيل دشمنى ورزد، آن فرشته گرامى به اذن خدا، قرآن را بر قلب تو نازل نمود.
از آيات ياد شده و تفسير آنها به روشنى استفاده مى شود كه گروه يهود جبرئيل را به علت هايى دشمن داشته، او را فرشته عذاب مى ناميدند و به خيانت در ابلاغ رسالت متّهم مى نمودند.
بنابراين ريشه شعارِ «خان الأمين» از خرافات قوم يهود سرچشمه گرفته است و برخى از نويسندگان جاهل كه با شيعه خصومت ديرينه دارند، به طرح اين سخن برضدّ شيعه پرداخته و ناجوانمردانه اين اتهام را به شيعه نسبت مى دهند.
اين تصور اشتباه، دليل بر بى اطلاعى اتهام زنندگان، از اعتقادات مذهب شيعهاست و كسى كه به كتاب هاى آن مذهب مراجعه كند، به دروغ و اتهام بودن آن،پى خواهد برد.
ـ مرجع تحقيق يك اعتقاد، كتاب هاى آن مذهب است كه در ابعاد مختلف نوشته شده و مى توان آن عقيده را از لابلاى آن كتاب ها استخراج نمود و با مراجعه به آنها به ويژه در باب نماز، از اين مدّعى خبرى نمى بينيم. اينك به برخى از كتاب هاى شيعه مراجعه مى كنيم تا از صحت يا بطلان اين اعتقاد، اطلاع يابيم.
الف ـ شيخ مفيد(رحمه الله) مى فرمايد: «فاذا سلّم بما وصفناه فليرفع يديه حيال وجهه مستقبلاً بظاهرهما وجهه و بباطنهما القبلة بالتكبير و يقول: «الله اكبر»، ثمّ يخفض يديه الى نحو فخذيه و يرفعهما ثانية بالتكبير، ثمّ يخفضهما، و يرفعهما ثالثة بالتكبير، ثم يخفضهما.»(2) پس هرگاه سلام [ 1 . بقره(2) آيه 97.
2 . المقنعه، ص 114. ]
نماز را، آن گونه كه توصيف كرديم داد، دو دست خود را به جهت تكبير جلوى صورت خود بگيرد در حالى كه ظاهر آن دو به طرف صورت و باطن آن دو به طرف قبله است آنگاه «الله اكبر» بگويد. سپس دو دست خود را به طرف زانو پايين آورد و دوباره آن را براى تكبير ديگر بلند كرده و پايين آورد و بار سوّم نيز آن را تكرار نمايد.
در اين كلام مى بينيم شيخ مفيد ره كه از قدماى علماى اماميه است هيچ سخنى از آن نيّت و اعتقاد به ميان نياورده است و اگر لازم يا مستحبّ يا از آداب نماز نزد شيعه بود، بايد تذكر مى داد.
همين مضمون را شيخ طوسى ذكر كرده است.
ب ـ ابن ادريس حلّى (رحمه الله) مى نويسد:«و يستحبّ بعد التسليم و الخروج من الصلاة أن يكبّر و هو جالس ثلاث تكبيرات، يرفع بكلّ واحدة يديه الى شحمتى اذنيه، ثمّ يرسلهما الى فخذيه.»(2) مستحب است بعد از سلام و خارج شدن از نماز در حالى كه نشسته، سه تكبير بگويد، به اين نحو كه با هر كدام از تكبيرها دو دست خود را تا آويزه هاى گوش خود بالا برده، آن گاه به طرف دو رانِ خود رها نمايد.
و همين مضمون از ابن برّاج نيز نقل شده است.