صهبای حج

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 478/ 251
نمايش فراداده

2 ـ زمزم، هم به معناي چاه نزديك كعبه آمده و هم به معناي آب آن چاه آمده است.

3 ـ كلمه زمزم در ادبيات پارسي چون تازي، در قداست شهرتي به سزا دارد. نمونه‏هايي از سروده‏هاي شاعران پارسي‏گو درباره زمزم، چنين است:


  • از بَرْكَتِ تو دولتِ تو گشت پديدار از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم

  • از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم

فرّخي


  • اگر فضل رسول از ركن و زمزم جمله برخيزد يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم

  • يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم

ناصر خسرو


  • كعبه ما طرف خم، زمزم ما دُرد خام مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح

  • مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح

خاقاني


  • چنان با نيك و بدن سر كن، كه بعد از مردنت عرفي مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند

  • مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند

عرفي

4 ـ كلمه زمزم در فارسي به معناي آهسته‏آهسته است، كه از بحث كنوني خارج است.

5 ـ شاه سليمان عثماني اطراف چاه زمزم، ديواري به ارتفاع يك متر و نيم از سنگ معروف رُخام بنا كرد و در كنار آن حوضي قرار داد كه خادمان حرم، آن حوض را از آب زمزم براي زائران پر مي‏كردند و اگر يكي از خواص، آبي مي‏خواست از خود چاه استفاده مي‏شد[1].

[1] ـ دائرة معارف القرن العشرين، ج 4، ص 595.