1 ـ صفا و مروه و سعي بين آن دو از شعائر الهي و علايم عبادت، كه تعظيم و گرامي داشت آنها نشانه تقواي قلب است، به شمار آمد: (ومن يعظّم شعائر الله فإنّها من تقوي القلوب)[1].
2 ـ سرّ اينكه فرمود: (فمن حجّ أو اعتمر)[2] شايد اين باشد كه سعي بين صفا و مروه، بر خلاف طواف، استحباب نفسي ندارد. انسان ميتواند بعد از انجام اعمال واجب و نيز در هر بار كه تشرف به مسجدالحرام بهره او ميشود، بارها كعبه را طواف كند؛ زيرا طواف به تنهايي نيز همچون نماز نافله مستحب است، امّا دليلي بر چنين استحبابي در سعي بين صفا و مروه وجود ندارد. از اينرو در قرآن كريم سعي بين صفا و مروه، به حج و عمره مقيد شد؛ يعني سعي بين صفا و مروه جزئي از حج يا عمره است و به تنهايي مستحب و نافله نيست؛ مانند وقوف در عرفات و مشعر و نيز بيتوته در منا كه عبادتهاي مستقل نيست.
3 ـ از آنجا كه اعراب جاهلي بر روي دو كوه صفا و مروه بتهاي «اساف»(اثاف) و «نائله» را نصب كرده و بين آنها سعي ميكردند، برخي مسلمانان به گمان اينكه سعي بين آن دو بتْ نارواست، انجام سعي بين صفا و مروه بر آنها دشوار مينمود چنانكه گاه از آن پرهيز ميكردند[3].
[1] ـ سوره حج، آيه 32. [2] ـ «حج» در لغت، قصد مكرر را گويند و در اصطلاحْ قصد انجام اعمالي مخصوص در ايامي مشخص، در سرزمين مكه است. «عُمره» در لغت به معناي زيارت است و «اعتمَرَ» يعني «زارَ»(مجمعالبحرين، ج2، ص1270(عمر)) و چون زيارت، باعث آباداني زيارتگاه است از زيارت بيتالله الحرام به عنوان عمره و اعتمار يادشده است. حج و عمره، اعمالي تعبدي است، نه توصلي؛ چنانكه اين نكته از كلمه «لله» در آيه شريفه «وأتموا الحج وعمرة لله» (سورهبقره، آيه196) استفاده ميشود. البته اين اعمال تعبدي، منافعي نيز دربر دارد: «وأذّن في الناس بالحج يأتوك رجالاً وعلي كل ضامرٍ يأتين من كلّ فجّ عميق* ليشهدوا منافع لهم»(سورهحج، آيات 28 ـ 27)، و اينْ منافي با تعبدي بودن، يا مستلزم توصلي بودن آنها نخواهد بود. [3] ـ بحار، ج 20، ص 365 و ج21، ص391 و ج99، ص235.