دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 1056
نمايش فراداده
غزليات
-
انجيرفروش را چه بهتر
سرمست زييم مست ميريم
گر خاك شويم وگر بريزيم
خاكش خوش باد كوست عاشق
آن خاك شكوفه كرد يعنى
مهتر چو خراب گشت و خوش شد
خاكى گشتى چو مست گشتى
خود لنگر ما گسست كلى
از بند و ز غرقه بازرستند چون خوش نبود چنين خرابى
چون خوش نبود چنين خرابى
-
انجيرفروشى اى برادر
هم مست دوان دوان به محشر
ساقى با ماست بنده پرور
خاكش ز شراب جان مخمر
مستيم از اين سر و از آن سر
خاكست خرابتر ز مهتر
ملاح تو بركشيد لنگر
هر لوح جدا ز لوح ديگر
هر تخته كشتى است رهبر بگشاى دو چشم عقل و بنگر
بگشاى دو چشم عقل و بنگر