دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 1111
نمايش فراداده
غزليات
-
از لب يار شكر را چه خبر
با دمش باد بهارى چه زند
گر جهان زير و زبر گشت از او
چونك جان محرم اسرارش نيست
گر چه نرگس نگرانست به باغ
گفته هر قوم هم از مستى خويش
گفت چونى و دل تو چونست
با ملك تاج و كمر گر به همند كم كن اين ناله كه كس واقف نيست
كم كن اين ناله كه كس واقف نيست
-
وز رخش شمس و قمر را چه خبر
وز قدش سرو و شجر را چه خبر
عاشق زير و زبر را چه خبر
از رهش اهل خبر را چه خبر
از چمن نرگس تر را چه خبر
كه ز ما قوم دگر را چه خبر
از دل اين خسته جگر را چه خبر
از ملك تاج و كمر را چه خبر ز آه عشاق سحر را چه خبر
ز آه عشاق سحر را چه خبر