دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 1168
نمايش فراداده
غزليات
-
مست توام نه از مى و نه از كوكنار
برجه مستانه كنارى بگير
شاخ تر از باد كنارى چو يافت
اين خبر افتاد به خوبان غيب
لاله رخ افروخته از كه رسيد
سوسن با تيغ و سمن با سپر
فندق و خشخاش به دست آمده
جدول هر گونه حويجى جدا
كرده دكان ها همه حلواييان
ميوه فروشان همه با طبل ها
ليك ز گل گوى كه همرنگ اوست
بلبل و قمرى و دو صد نوع مرغ مي زندم نرگس چشمك خموش
مي زندم نرگس چشمك خموش
-
وقت كنارست بيا گو كنار
چون شجر و باد به وقت بهار
رقص درآمد چو من بي قرار
تا برسيدند هزاران نگار
سنبله پا به گل از مرغزار
سبزه پيادست و گل تر سوار
نعنع و حلبو به لب جويبار
تا مددى يابد از يار يار
پرشكر و فستق از بهر كار
بر سر هر پشته فشانده مار
جمله ز بو گو كه پريست يار
جانب باغ آمده قادم يزار خطبه مرغان چمن گوش دار
خطبه مرغان چمن گوش دار