دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 2243
نمايش فراداده
غزليات
-
تا كه درآمد به باغ چهره گلنار تو
دود دل لاله ها ز آتش جان رنگ تو
غنچه گلزار جان روى تو را ياد كرد
سوسن تيغى كشيد خون سمن را بريخت
بر مل زاهدان جمله چمن خشك بود
از سر مستى عشق گفتم يار منى
بر دل من خط توست مهر الست و بلى
گوشت كجا ماند و پوست در تن آن كس كه او
دامن تو دل گرفت دامن دل تن گرفت خسرو جان شمس دين مفخر تبريزيان
خسرو جان شمس دين مفخر تبريزيان
-
اه كه چه سوز افكند در دل گل نار تو
پشت بنفشه به خم از كشش بار تو
چشم چه خوش برگشاد بر هوس خار تو
تيغ به سوسن كى داد نرگس خون خوار تو
مستك و سرسبز شد از لب خمار تو
ور نه جز احول كى ديد در دو جهان يار تو
منكر آن خط مشو نك خط و اقرار تو
رفت نمكسودوار سوى نمكسار تو
هاى از اين كش مكش هاى از اين كار تو در دل تن عشق دل در دل دلدار تو
در دل تن عشق دل در دل دلدار تو