دیوان شمس

مولانا جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 3704/ 2289
نمايش فراداده

غزليات

  • شحنه عشق مي كشد از دو جهان مصادره از سبب مصادره شحنه عشق رهزند داد جگر مصادره از خود لعل پاره ها عشق شهى است چون قمر كيسه گشا و سيم بر هر چه برد مصادره از تن عاشقان گرو فصل بهار را ببين جمله به باغ وادهد بخشش آفتاب بين بازدهد قماش مه ديده و عقل و هوش را شب به مصادره برد نور سحر بريخته زنگيكان گريخته نور سحر بريخته زنگيكان گريخته
  • ديده و دل گرو كنم بهر چنان مصادره پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره جانب ديده پاره اى رفت از آن مصادره سيم بده به سيم بر نيست زيان مصادره بازرسد به كوى دل نورفشان مصادره آنچ ز باغ برده بد ظلم خزان مصادره هر چه ز ماه مي ستد دور زمان مصادره صبحدمى ندا كند بازستان مصادره گر چه شب آفتاب را كرد نهان مصادره گر چه شب آفتاب را كرد نهان مصادره