دیوان شمس

مولانا جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 3704/ 240
نمايش فراداده

غزليات

  • كرانى ندارد بيابان ما جهان در جهان نقش و صورت گرفت چو در ره ببينى بريده سرى از او پرس از او پرس اسرار ما چه بودى كه يك گوش پيدا شدى چه بودى كه يك مرغ پران شدى چه گويم چه دانم كه اين داستان چگونه زنم دم كه هر دم به دم چه كبكان و بازان ستان مي پرند ميان هوايى كه هفتم هواست از اين داستان بگذر از من مپرس صلاح الحق و دين نمايد تو را صلاح الحق و دين نمايد تو را
  • قرارى ندارد دل و جان ما كدامست از اين نقش ها آن ما كه غلطان رود سوى ميدان ما كز او بشنوى سر پنهان ما حريف زبان هاى مرغان ما برو طوق سر سليمان ما فزونست از حد و امكان ما پريشانترست اين پريشان ما ميان هواى كهستان ما كه بر اوج آنست ايوان ما كه درهم شكستست دستان ما جمال شهنشاه و سلطان ما جمال شهنشاه و سلطان ما