دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 555
نمايش فراداده
غزليات
-
اين رخ رنگ رنگ من هر نفسى چه مي شود
دزد دلم به هر شبى در هوس شكرلبى
هيچ دلى نشان دهد هيچ كسى گمان برد
آن شكر چو برف او وان عسل شگرف او
عشق تو صاف و ساده اى بحر صفت گشاده اى از تبريز شمس دين دست دراز مي كند
از تبريز شمس دين دست دراز مي كند
-
بى هوسى مكن ببين كز هوسى چه مي شود
در سر كوى شب روان از عسسى چه مي شود
كاين دل من ز آتش عشق كسى چه مي شود
از سر لطف و نازكى از مگسى چه مي شود
چونك در آن همي فتد خار و خسى چه مي شود سوى دل و دل من از دسترسى چه مي شود
سوى دل و دل من از دسترسى چه مي شود