دیوان شمس
مولانا جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 3704/ 87
نمايش فراداده
غزليات
-
اى گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
اى چرخ تو را بنده وى خلق ز تو زنده
درياى جمال تو چون موج زند ناگه
هر سوى كه روى آرى در پيش تو گل رويد
وان دم كه ز بدخويى دشنام و جفا گويى
گر چه دل سنگستش بنگر كه چه رنگستش يا رب دل بازش ده صد عمر درازش ده
يا رب دل بازش ده صد عمر درازش ده
-
پيوسته چنين بادا چون شير و شكر با ما
احسنت زهى خوابى شاباش زهى زيبا
پرگنج شود پستى فردوس شود بالا
هر جا كه روى آيى فرشت همه زر بادا
مي گو كه جفاى تو حلواست همه حلوا
كز مشعله ننگستش وز رنگ گل حمرا فخرش ده و نازش ده تا فخر بود ما را
فخرش ده و نازش ده تا فخر بود ما را