زمین و زمان

نادر نادر پور

نسخه متنی -صفحه : 33/ 2
نمايش فراداده

الماس و دندان

شب در پس لبان درشت و سياه خويش

دندان فشرده بود بر الماس اختران

الماس هر ستاره به يک ضربه مي شکست

وز هر کدام ، بانگ شکستن بلند بود

در شب ، هزار زنجره فرياد مي کشيد