ستاره (مجموعه شعر)

حسین پناهی

نسخه متنی -صفحه : 26/ 6
نمايش فراداده

کودکي ها

به خانه مي رفت

با کيف

و با کلاهي که بر هوا بود

چيزي دزديدي ؟

مادرش پرسيد

دعوا کردي باز؟

پدرش گفت

و برادرش کيفش را زير و رو مي کرد

به دنبال آن چيز

که در دل پنهان کرده بود

تنها مادربزرگش ديد

گل سرخي را در دست فشرده کتاب هندسه اش

و خنديده بود