ستاره (مجموعه شعر)

حسین پناهی

نسخه متنی -صفحه : 26/ 8
نمايش فراداده

اولين و آخرين

خورشيد جاودانه مي درخشد در مدار خويش

مانيم که يا جاي پاي خود مي نهيم و غروب مي کنيم

هر پسين

اين روشناي خاطر آشوب در افق هاي تاريک دوردست

نگاه ساده فريب کيست که همراه با زمين

مرا به طلوعي دوباره مي کشاند ؟

اي راز

اي رمز

اي همه روزهاي عمر مرا اولين و آخرين