غزلیات

مصلح الدین سعدی شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 670/ 135
نمايش فراداده

  • دلى كه ديد كه پيرامن خطر مي گشت هزار گونه غم از چپ و راست دامنگير سرش مدام ز شور شراب عشق خراب چو بي دلان همه در كار عشق مي آويخت ز بخت بى ره و آيين و پا و سر مي زيست هزار بارش از اين پند بيشتر دادم به هر طريق كه باشد نصيحتش مكنيد به هر طريق كه باشد نصيحتش مكنيد
  • چو شمع زار و چو پروانه در به در مي گشت هنوز در تك و پوى غمى دگر مي گشت چو مست دايم از آن گرد شور و شر مي گشت چو ابلهان همه از راه عقل بر مي گشت ز عشق بي دل و آرام و خواب و خور مي گشت كه گرد بيهده كم گرد و بيشتر مي گشت كه او به قول نصيحت كنان بتر مي گشت كه او به قول نصيحت كنان بتر مي گشت