غزلیات

مصلح الدین سعدی شیرازی

نسخه متنی -صفحه : 670/ 223
نمايش فراداده

  • حسن تو دايم بدين قرار نماند اى گل خندان نوشكفته نگه دار حسن دلاويز پنجه ايست نگارين عاقبت از ما غبار ماند زنهار پار گذشت آن چه ديدى از غم و شادى هم بدهد دور روزگار مرادت سعدى شوريده بي قرار چرايى شيوه عشق اختيار اهل ادب نيست شيوه عشق اختيار اهل ادب نيست
  • مست تو جاويد در خمار نماند خاطر بلبل كه نوبهار نماند تا به قيامت بر او نگار نماند تا ز تو بر خاطرى غبار نماند بگذرد امسال و همچو پار نماند ور ندهد دور روزگار نماند در پى چيزى كه برقرار نماند بل چو قضا آيد اختيار نماند بل چو قضا آيد اختيار نماند