غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 243
نمايش فراداده
-
سرو بلند بين كه چه رفتار مي كند
آن چشم مست بين كه به شوخى و دلبرى
ديوانه مي كند دل صاحب تميز را
ما روى كرده از همه عالم به روى او
عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان
من طاقت شكيب ندارم ز روى خوب
بيچاره از مطالعه روى نيكوان سعدى نگفتمت كه خم زلف شاهدان
سعدى نگفتمت كه خم زلف شاهدان
-
وان ماه محتشم كه چه گفتار مي كند
قصد هلاك مردم هشيار مي كند
هر گه كه التفات پرى وار مي كند
وان سست عهد روى به ديوار مي كند
خفتست او عيب مردم بيدار مي كند
صوفى به عجز خويشتن اقرار مي كند
صد بار توبه كرد و دگربار مي كند دربند او مشو كه گرفتار مي كند
دربند او مشو كه گرفتار مي كند