غزلیات
مصلح الدین سعدی شیرازی
نسخه متنی -صفحه : 670/ 499
نمايش فراداده
-
قيمت گل برود چون تو به گلزار آيى
اين همه جلوه طاووس و خراميدن او
چند بار آخرت اى دل به نصيحت گفتم
مه چنين خوب نباشد تو مگر خورشيدى
گر تو صد بار بيايى به سر كشته عشق
سپر از تيغ تو در روى كشيدن نهيست
كس نماند كه به ديدار تو واله نشود
ديگر اى باد حدي گل و سنبل نكنى
دوست دارم كه كست دوست ندارد جز من سعديا دختر انفاس تو بس دل ببرد
سعديا دختر انفاس تو بس دل ببرد
-
و آب شيرين چو تو در خنده و گفتار آيى
بار ديگر نكند گر تو به رفتار آيى
ديده بردوز نبايد كه گرفتار آيى
دل چنين سخت نباش تو مگر خارايى
چشم باشد مترصد كه دگربار آيى
من خصومت نكنم گر تو به پيكار آيى
چون تو لعبت ز پس پرده پديدار آيى
گر بر آن سنبل زلف و گل رخسار آيى
حيف باشد كه تو در خاطر اغيار آيى به چنين صورت و معنى كه تو مي آرايى
به چنين صورت و معنى كه تو مي آرايى