غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 118
نمايش فراداده

  • معشوق كه او چابك و چالاك نباشد از چرخ ستمكاره نباشد به غم و بيم در مرتبه از خاك بسى كم بود آن جان نادان بود آنكس كه ترا ديد و از آن پس روى تو و موى تو بسنده ست جهان را دامن نزند شادى با جان سنايى دامن نزند شادى با جان سنايى
  • آرام دل عاشق غمناك نباشد آن را كه چو تو دلبر بى باك نباشد كو زير كف پاى تو چون خاك نباشد از مهر دگر خوبان دل پاك نباشد گو روز و شب و انجم و افلاك نباشد روزى كه دلش از غم تو چاك نباشد روزى كه دلش از غم تو چاك نباشد