غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 129
نمايش فراداده

  • آفرين بادا بر آن كس كو ترا در بر بود آفرين بر جان آن كس كو نكو خواهت بود جان و دل بردى به قهر و بوسه اى ندهى ز كبر گر شوم من پاسبان كوى تو راضى بوم گر شوم من پاسبان كوى تو راضى بوم
  • و آفرين بادا بر آن كس كو ترا در خور بود شادمان آن كس كه با تو در يكى بستر بود اين نشايد كرد تا در شهرها منبر بود خود ببخشايى بر آن كش اين هوس درسر بود خود ببخشايى بر آن كش اين هوس درسر بود