غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 144
نمايش فراداده

  • معشوق مرا ره قلندر زد گه رفت ره صلاح دين دارى رندى در زهد و كفر در ايمان خميده چو حلقه كرد قد من چون سوخت مرا بر آتش دوزخ در صومعه پاى كوفت از مستى با آب عنب به صومعه در شد گر من نه به كام خويشم او بارى گر من نه به كام خويشم او بارى
  • زان راه به جانم آتش اندر زد گه راه مقامران لنگر زد ظلمت در نور و خير در شر زد و آنگاه مرا چو حلقه بر در زد وز آتش دوزخ آب كور زد ابدال ز عشق دست بر سر زد در ميكده آب زر بر آذر زد با آنكه دلم نخواست خوشتر زد با آنكه دلم نخواست خوشتر زد