غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 157
نمايش فراداده

  • اى من غلام عشق كه روزى هزار بار اين عشق جوهريست بدانجا كه روى داد جز عشق و اختيار به ميدان نام و ننگ جز درد عشق غمزه ى معشوق را كه كرد اين درد عشق راست كه در پاى نيكوان در عشق نيست زحمت تمييز بهر آنك در عشق نيست زحمت تمييز بهر آنك
  • ر من نهد ز عشق بتى صد هزار بار بر عقل زيركان بزند راه اختيار نامرد را ز مرد كه كردست آشكار بر جان عاشقان بتر از زخم ذوالفقار هر ساعت ار بخواهد جانها كند نار در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار