غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 178
نمايش فراداده

  • اى يوسف حسن و كشى خورشيد خوى خوش سير زين باده ى چون ارغوان پر كن سبك رطل گران اى خوش لب شيرين زبان خوش خوش در آ اندر ميان زلفت طراز گوش كن يك نيم ازو گل پوش كن اكنون طريقى پيش كن تدبير كار خويش كن من مدتى كردم حذر از عشقت اى شيرين پسر من مدتى كردم حذر از عشقت اى شيرين پسر
  • از سر برون كن سركشى امروز با ما باده خور با ما خور اى جان جهان با ما خور اى بدر پدر بگشاى تركش از ميان تا در ميان بندم كمر مى خواه و چندان نوش كن تا خوانمت تنگ شكر در راه عشق اين كيش كن ك المنع كفر بالبشر آخر درآمد دل به سر جاء القضا عمى البصر آخر درآمد دل به سر جاء القضا عمى البصر