غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 20
نمايش فراداده

  • اى همه خوبى در آغوش شما اى تماشاگه عقل نور پاش وى امانت جاى چرخ سبز پوش آهوان در بزم شيران در شكار آب مشك و باد عنبر برد پاك كار ما كردست در هم چون زره چند خواهد گفت ما را نوش نوش چندمان چون چشم خود خواهيد مست صد چو او در عاشقيها باشدى حلقه چون دارند بر چشمش جهان چون سنايى عاشقى تا كى بود چون سنايى عاشقى تا كى بود
  • قبله ى جانها بر و دوش شما در ميان لعل خاموش شما بر كران چشمه ى نوش شما بنده ى آن خواب خرگوش شما بوى شمشاد قصب پوش شما جوشن مشكين پر جوش شما آن لب نوشين مى نوش شما اى به بى هوشى همه هوش شما همچو او حيران و مدهوش شما اى سنايى حلقه در گوش شما با چنين يارى فراموش شما با چنين يارى فراموش شما