غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 203
نمايش فراداده

  • دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش مى زدم آب صبورى زد و ديده بر دل گاه چون ناى بدم از غم تو با ناله هر شبم وعده دهى كايم و نايى بر من هم به جان تو كه بر ياد لب نوشينت هم به جان تو كه بر ياد لب نوشينت
  • تو چه دانى كه چه بود از غم تو بر من دوش چون دل از آتش عشق تو برآورى جوش گاه بودم چو كمانچه ز فراقت به خروش چند ازين عشوه خرم من ز تو اى عشوه فروش هر چه در عالم زهرست توان كردن نوش هر چه در عالم زهرست توان كردن نوش