غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 205
نمايش فراداده

  • چون نهى زلف تافته بر گوش از دل من رميده گردد صبر نه عجب گر خروش من بفزود ماه در آسمان سياه شود تا به وقت سپيده دم يك دم گاه بودم بره فگنده دو چشم خار من گردد از وصال تو گل خار من گردد از وصال تو گل
  • چون نهى جعد بافته بر دوش وز تن من پريده گردد هوش تا شد آن عارض تو غاليه پوش خلق عالم برآورند خروش به غنوم در انتظار تو دوش گاه بودم به در نهاده دو گوش زهر من گردد از جمال تو نوش زهر من گردد از جمال تو نوش