غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 216
نمايش فراداده

  • من كيستم اى نگار چالاك كى زهره بود مرا كه باشم صد دل دارى تو چون دل من در عشق تو غم مرا چو شادى در راه رضاى تو به جانت از هر چه برو نشان تو نيست شوريده سر دو زلف تو هست در كار تو شد سر سنايى در كار تو شد سر سنايى
  • تا جامه كنم ز عشق تو چاك زير قدم سگ ترا خاك آويخته سرنگون ز فتراك وز دست تو زهر همچو ترياك گر جان بدهم نيايدم باك بيزار شدستم از دل پاك شور دل مردم هوسناك زين نيست ترا خبر هماناك زين نيست ترا خبر هماناك