غزلیات

سنایی غزنوی

نسخه متنی -صفحه : 436/ 220
نمايش فراداده

  • هر شب نماز شام بود شاديم تمام خورشيد هر كسى كه شب آيد فرو رود روز فراق رفت و برآمد شب وصال اى دوست تا تو باشى اندوه كى بود هر گه كه خدمت آيم اى دوست پيش تو هر گه كه خدمت آيم اى دوست پيش تو
  • كايد رسول دوست هلا نزد ما خرام خورشيد ما برآيد هر شب نماز شام اى روز منقطع شو و اى شب على الدوام تا جان بود به تن تو خداوند و من غلام شادى حلال گردد اندوه و غم حرام شادى حلال گردد اندوه و غم حرام